مردم‌شناسی که نبوغ خیره‌کننده‌اش در زمانۀ خود درک نشد

مجسمۀ ابوریحان بیرونی - اثر محمدعلی مددی، واقع در بوستان لالۀ تهران

ابوریحان بیرونی نگاهی میان‌رشته‌ای به شناخت فرهنگ داشت، آنچه یافته مهم پژوهشگران عصر ما محسوب می‌شود. حکیم دانش‌پژوهی‌ست که به چند شاخه از علم آگاه است و نگاهی کل‌گرا به فهم موضوع دارد. او نه‌تنها بانیِ رشتۀ مردم‌شناسی، که یکی از بنیان‌گذاران علوم هویتی در جهان است، شناخت هم‌زمان زبان، اساطیر، باور­ها، تقویم، کیهان‌شناسی قومی، جغرافیا و غیره.

به گزارش در خبرها، «سمیه کریمی» عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در یادداشتی با عنوان «ابوریحان بیرونی و روز ملی مردم‌شناسی» با بیان مطلب بالا نگاشته است:

«سیزدهم شهریورماه، «روز ملی مردم‌شناسی» در ایران با نام دانشمند شهیر حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی «ابوریحان بیرونی» گره خورده است. این انتخاب مدیون حضور ابراهیم فیاض در شورای فرهنگ عمومی و برانگیختن توجه نسبت به اهمیت نام‌گذاری این روز به نام دانش «مردم‌شناسی» است و از جایگاه رویکرد و گفتمان پسااستعماری درمورد این رشته از علوم انسانی در دهه‌های اخیر جهان حکایت می کند. در این میان باید به امری مهم اشاره داشت که بر فهم جایگاه تاریخی رشتۀ مردم‌شناسی در ایران، روشنی افزون‌­تر می‌افکند. برخلاف مردم‌شناسی غرب که در دامن استعمار شکل گرفت و از همان آغاز حضورش ابزاری برای شناخت فرهنگ‌­ها با هدف استعمارشان بود، مردم‌شناسی در ایران هرگز به ابزار و ابژه قدرت‌های استعمار تبدیل نشده است و از این‌رو دامن این علم از پیوند با گفتمان قدرت‌­های استعمارگر و رویکرد تحقیرآمیز نسبت به اقوام و فرهنگ‌­ها پالوده و پاک بوده است. بر این مبنا، گفتمانی که در دهه‌­های اخیر در غرب به‌عنوان «گفتمان پسااستعماری» این علم شناخته می­‌شود و با منشور اخلاقی این رشته پیوند دارد، از آغاز در مورد آنچه ابوریحان بنا نهاد مطابقت می‌کند. طلایه‌دارِ مردم‌شناسی ایران، شناخت فرهنگ را با هدف تحقیر دیگری همراه نساخت. مردم‌شناسیِ ایران هرگز تولیدکنندۀ گفتمان استعماری و مفاهیمی قوم‌مدارانه و پربسامدی چون «وحشی»، «اولیه» و «غیر متمدن» نبوده است‌.

ابوریحان بیرونی قرن‌ها پیش از مالینوفسکی و بواس برای تحقیق دربارۀ فرهنگ، به «مشاهده مستقیم» روی آورد و راز و اهمیت فوق‌العاده «حضور در میدان» و «مشاهدۀ مشارکتی» را به منظور شناخت فرهنگ دریافت. او به هند رفت. زبان کشوری را که می‌خواست به تحقیق درباره فرهنگ آن بپردازد، (زبان سانسکریت) آموخت. از روش مصاحبه برای گفت‌وگو با مطلعان کلیدی در هند استفاده کرد. این در حالی است که‌ حتی هم‌اکنون هم بسیاری از مردم‌شناسان از سختی کار در میدان با وجود سهولت و گسترش تکنولوژی حمل‌ونقل چون هواپیما و قطار و اتوموبیل روی‌گردان‌اند و سختی آموختن زبان را بر خود هموار نمی­‌سازند. ابوریحان بیرونی چون مالینوفسکی دفترچه یاداشتی نداشت که پس از مرگش محتوای قوم‌­مدارانۀ آن فاش شود و به‌دلیل بیان احساسات منفی و اتخاذ نگاه برتر نسبت به انسان‌های غیرغربی که آن‌ها را مطالعه می‌کرد، آماج نقد واقع شود. این دفترچه یادداشت، جهانیان را دربارۀ مردم‌شناسی که او را بانی و بنیان‌گذار مطالعۀ میدانی و مشاهده مشارکتی معرفی می‌کنند، دچار بهت و حیرت ساخت. اما ابوریحان ارزش متفاوت بودن را در حوزه فرهنگ می‌دانست و منابع درک او از تفاوت‌های فرهنگی منابع اسلامی چون قرآن (سوره الروم آیه ۲۱ و ۲۲) و سنّت‌های ایرانی بود.

ابوریحان بیرونی نگاهی میان‌رشته‌ای به شناخت فرهنگ داشت، آنچه یافته مهم پژوهشگران عصر ما محسوب می‌شود. حکیم دانش‌پژوهی است که به چند شاخه از علم آگاه است و نگاهی کل‌گرا به فهم موضوع دارد. او نه‌تنها بانیِ رشتۀ مردم‌شناسی، که یکی از بنیان‌گذاران علوم هویتی در جهان است، شناخت هم‌زمان زبان، اساطیر، باور­ها، تقویم، کیهان‌شناسی قومی، جغرافیا و غیره.

او مردم‌شناسی بود که نبوغ خیره‌کننده‌اش در زمان خود در عرصۀ شناخت فرهنگ درک نشد. ابوریحان بیرونی حلقۀ وصل جهان ایرانی و جهان اسلام نیز بوده است. کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان باید به خود ببالند که این طلایه‌دار مردم‌شناسی و علم مطالعۀ فرهنگ به آنان تعلق دارد. اگر گروهی «ابن‌خلدون» را بنیان‌گذار جامعه‌شناسی می‌شمرند، دلایل بسیار محکم‌تری وجود دارد که ابوریحان بیرونی بانی علم مردم‌شناسی جهان است. در این میان پرسش این است که آیا ابوریحان بنیان‌گذار رشته‌های علمی دیگر نبوده است، اکنون در هزاروپنجاهمین سالگرد تولد او باید گفت، او نگاهی چندرشته‌ای به علم داشت و به‌این دلیل، شگفت‌انگیز نیست که نابغه‌ای چون او طلایه‌دار چند رشتۀ مهم علمی باشد. این موضوعی است که بهتر است در معرفت‌­شناسیِ عصر کلاسیک تاریخ علم مورد توجه قرار گیرد. در اینجاست که می‌باید جایگاه ابوریحان را به‌عنوان حافظ سنت‌های علمی، نماینده و نماد علم در حوزه فرهنگی و تمدنی ایرانی و اسلام، توسعه دهنده علوم و منبع در زمانی و پویای ایرانیان از علوم متعدد بسیار مهم ارزیابی کرد. جایگاه اندیشمندان بزرگی چون ابوریحان بیرونی کم‌اهمیت‌تر از بزرگانی چون حافظ و فردوسی نیست. امروزه با رجوع به شخصیت­‌هایی چون بیرونی، ابن سینا، فارابی می­‌توان به پیوند سیاست‌گذاری­‌های هویتی با تاریخ علم در ایران چون پیوند ادبیات پرشکوه فارسی در آثار بزرگانی چون حافظ و فردوسی با هویت ایرانی اندیشید. توسعۀ علم مردم‌شناسی با توجه به پیشینه و جایگاه این علم در حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی، می‌تواند میراث علم را در ایران زنده نگاه دارد. از سوی دیگر مردم‌شناسی به‌مثابۀ علمی که محتوای بومی دارد، نه‌تنها با خودآگاهی هویتی گره می‌خورد و بر پویایی آن تاثیر مثبت می‌نهد، که شاه‌راهی به سوی توسعه پایدار است. بی‌تردید توسعه پایدار بدون فهم بومی از مسائل موجود در یک سرزمین ممکن نخواهد بود. بر مبنای این یافته مهم، پیشرفت این رشته در ایران به نوعی پیشرفت توسعه پایدار و دستیابی به الگوهای بومی توسعه در کشور است.

در بازخوانی تاریخ علم، اکثر محققان غربی، بیرونی را «پدر هندشناسی» شمرده­‌اند. به نظر می‌­آید این رویکرد اورینتالیستی کتمان حقیقتی بزرگ است. این نگاه به نوعی انکار حضور علم مردم‌­شناسی پیش از مردم‌­شناسان معاصر را به ذهن متبادر می‌­نماید. این رویکرد هم‌زمان جایگاه و پیشینۀ مردم‌­شناسی به‌عنوان یکی از رشته­‌های علوم انسانی را در حوزه فرهنگی و تمدنی ایران و جهان اسلام انکار می­‌کند. اکنون پارادوکسی بزرگ وجود دارد؛ علم مردم­‌شناسی مدعیِ شناخت منصفانه و بدون جانبداری فرهنگ‌­های بشری‌ست و از نگاهی برابر می­‌خواهد از تاریخ فرهنگی بشر حکایت کند. این درحالی است که روایت غالب و رسمی غرب از تاریخ علم منکر جایگاه ابوریحان بیرونی است و تقریباً در اغلب کتاب­‌های تاریخ مردم­‌شناسی اشاره‌­ای به او نشده است. هرچند برخی انسان­‌شناسان حوزه فرهنگ اسلامی همچون «طلال اسد» و یا «اکبر احمد» در آثار خود مانند کتاب «مردم‌شناسی اسلامی» کوشیدند روایتی دیگر از تاریخ علم مردم‌­شناسی ارائه دهند اما این روایت به گفتمان غالب مردم­‌شناسی در جهان راه نیافت. البته تأثیر «ادوارد سعید» بر این دست محققان انسان­‌شناس آنچنان قدرتمند بود که انسان­‌شناسیِ بومی به حاصل رویکرد انتقادی او به ادبیات شرق­‌شناسانه و تأثیر مردم­‌شناسیِ غرب تبدیل شد. اکنون کشورهای مختلف سعی دارند تا ادبیات مردم‌شناسی خود را خلق کنند و از تبدیل شدن شرق به ابژۀ مطالعه و شناخت غرب دوری جویند. به این منظور ضروری است جایگاه ابوریحان بیرونی در خوانش نقش تاریخی مردم‌شناسی مورد توجه مجدد و جدی قرار گیرد».

سمیه کریمی - عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

انتهای پیام



پست های مرتبط

پیام بگذارید