گستره دین در الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت

حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر حمیدرضا شاکرین، عضو اندیشکده مبانی الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت و استاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، طی یادداشتی به گستره دین در الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت پرداخته است.

به گزارش در خبرها، متن کامل یادداشت حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر حمیدرضا شاکرین، عضو اندیشکده مبانی الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت و استاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در موضوع "گستره دین در الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت"، بدین شرح است:

مقدمه
شناخت گستره دین و قلمرو آن از جمله مسائل مهم و تأثیرگذار در حوزه تمدن و ساخت الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است. اینکه درون‌مایه‌های دین چیست و چه ارمغانی برای بشریت دارد، حدود و چگونگی مراجعه به دین در ساخت تمدن و الگوی پیشرفت را معین می‌سازد. از آنجا که در این باب دیدگاه‌های متفاوتی بیان شده است، ناچاریم به اختصار اهم آنها را مورد بررسی قرار داده و موضع خویش را در این باره روشن سازیم.

مفاهیم:

ابتدا به بیان برخی از مفاهیم اساسی بحث پرداخته می‌شود تا در پرتو آنها بتوان اصل مبحث را پی گرفت.

پیشرفت:

این واژه برابر نهاده (Development) و (Progress) می‌باشد. فرهنگ فارسی معین پیشرفت را به معنای جلوتر رفتن و ارتقاء معنا کرده است، برخی توسعه را به معانی گوناگونی چون رشد، رشد با ثبات، رشد همراه با تعادل در الگوی توزیع، رشد همراه با تعادل اشتغال و زندگی و ... دانسته‌اند.
توسعه در نگاه جامعه‌شناختی رشد هماهنگ و همبسته در همه ابعاد مادی، روانی و معنوی است و مستلزم آن است که همه ابعاد مادی حیات به صورتی هماهنگ با یکدیگر شکوفا شوند. برخی نیز توسعه را به معنای فرایند انتقالی جامعه از یک دوران تاریخی به دوران تاریخی دیگر می‌دانند. مقصود ما از پیشرفت در این نوشتار "حرکت از وضعیت موجود جامعه به سمت وضع مطلوب اسلامی" می‌باشد.
منظور از پیشرفت، تنها توسعه مادی نبوده و یک امر معنوی به سمت هدف‌ها، پر کردن خلأها و تکاملی می‌باشد. این پیشرفت همان رسیدن به حیات طیبه یعنی زندگی گوارا، همراه با آسایش و آرامش و در کل سعادت دنیا و عقبی است.

دین:

علامه طباطبایی (ره) دین را چنین معرفی می‌کند: «... آن [دین‏] روش مخصوصی در زندگی است که صلاح دنیا را به طوری که موافق کمال اخروی و حیات دائمی حقیقی باشد تأمین می‏کند. پس در شریعت باید قانون‏هایی وجود داشته باشد که روش زندگانی را به اندازه احتیاج روشن سازد ...».
تعریف فوق دارای ارکان و مؤلفه‌هایی به شرح زیر است:
۱- الهی بودن منبع و منشأ دین.
۲- اشتمال دین بر سه کلان حوزه: نظام اعتقادی و بینشی، نظام ارزشی و نظام رفتاری هماهنگ با یکدیگر.
۳- هدف‌گیری دین به سوی کمال و سعادت انسان در این دنیا و هم در حیات فرجامین.
شایان یاد است که مراد از دین در این تحقیق، دین حق و نسخ و تحریف نشده الهی می‌باشد که مصداق آن در آیین خاتم الهی یعنی اسلام است.

گستره دین:

گستره به معنای بازه و قلمرو است و مراد از آن عرصه‌ها و ابعاد شمول یک امر می‌باشد. منظور از گستره دین در این اینجا ساحت‌ها و عرصه‌هایی از زندگی انسان است که دین در آنها پرتو افشانی کرده و به انسان رهنمود داده است. بنابراین گستره‌شناسی دین از این بحث می‌کند که آیا حوزه تأثیرگذاری دین تنها حیات فردی و اخروی است یا دین به زندگی دنیوی و حیات اجتماعی انسان نیز می‌پردازد؟
از طرف دیگر ورود دین به هر یک از عرصه‌های فوق چگونه و در چه حد است. آیا دین تنها جهت‌گیری‌ها و اهداف کلی را بیان می‌کند یا افزون بر آن به قانون‌گذاری، ارائه نظام سیاسی،‌ اقتصادی، اجتماعی و ... و برنامه‌ریزی هم مبادرت می‌ورزد؟

انگاره‌های گستره‌شناختی دین:

در رابطه با قلمرو دین دیدگاه‌های مختلفی از سوی اندیشمندان رخ نموده است. اهم این دیدگاه‌ها به شرح زیر است:

۱- آخرت‌گرایی
برخی برآن‌اند که هدف دین تنها و تنها توجه دادن انسان به سوی خدا و تأمین سعادت اخروی است. بنابراین:
اولاً دین از احکام سیاسی و اجتماعی فارغ است.
ثانیاً: اگر احیاناً برخی از مسائل و دنیایی در دین یافت شد جنبه فرعی و تبعی دارد و لاجرم نباید آن را گوهری و جدی انگاشت.
در این نگرش دین تنها باید به سعادت و شقاوت اخروی بپردازد و دخالتی در هیچ یک از ابعاد و سطوح زندگی دنیوی انسان نباید داشته باشد؛ چرا که هیچ ارتباطی میان زندگی دنیوی و اخروی انسان نیست.

مهندس مهدی بازرگان نیز می‌نویسد: «ابلاغ پیام‌ها و انجام کارهای اصلاحی و تکمیلی در سطح مردم، دور از شأن خالق انسان و جهان است و تنزل دادن مقام پیامبران به حدود مارکس‌ها، پاستورها و ... است.
بنابراین نیازی ندارد که خدا و فرستادگان خدا، راه و رسم زندگی و حل مسائل فردی و اجتماعی را به او یاد بدهند، خصوصاً که گرفتاری، سختی، تلاش و تدبیر برای رفع مشکلات جزئی در برنامه آفرینش آدمی است».
او در ادامه آورده است: «آیا مخلوط کردن دو هدف، دو حرکت و دو مقصد که فیل و فنجان‌وار از هر جهت در دو سطح بی‌نهایت متفاوت می‌باشند با هیچ اصل و منطقی جور در می‌آید؟ اصلاً خواستن و حرکت برای آنچه نزدیک و عاجل است با آنچه دور از دسترس و اصل است، منافات داشته و اولی که محسوس و قابل حصول است، دومی را به تعطیل و توقف می‌کشاند».
بر اساس گمانه فوق هر گونه تلاشی برای ساخت تمدن و الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت بر اساس مبانی دینی امری نامعقول و ناکام است و انسان را از هم اهداف دینی دور می‌سازد و هم از مقتضیات پیشرفت و تمدن.

نقد:

۱- گمانه بالا زمانی روا است که دنیا و آخرت کاملاً در عرض یکدیگر و به صورت منفصله مانعه‌الجمع باشند؛ در حالی که نصوص دینی بر وجود رابطه و لزوم برقراری توازن میان آن دو تأکید می‌کند.
۲- هدف قرار گرفتن چند چیز متفاوت لزوماً به معنای هم‌سطح و یکسان انگاشتن همه آنها نیست، بلکه در مواردی می‌توان اهداف متعددی داشت که دارای سلسله‌مراتب طولی بوده و هدف نخست مقدمه‌ای برای هدف دیگر و اهداف متوسط راه وصول به هدف غایی و برتر باشند. افزون بر آن در پاره‌ای از موارد اهداف متوسط نه تنها مقدمه وصول به هدف غایی می‌باشند، بلکه خود نیز مستقلاً دارای ارزش ذاتی بوده و دارای کارکرد دوگانه می‌باشند: یکی کارکرد استقلالی که خود هدف است و دیگری نقش ابزاری و رساننده به هدفی دیگر.
۳- صرف اینکه چه کسانی در عرصه‌ای قدم می‌گذارند موجب همسان‌انگاری آنان نیست. مهم آن است که هر یک چه ارمغانی با خود داشته و چه رهاوردی دارند. مسئله اساسی این است که هدایت‌های الهی و حرکت انبیاء مجموعه‌ای کامل و خطاناپذیر است که مصالح بشریت را بدون اندک خطا و اشتباه در بر می‌گیرد، ولی فرآورده‌های بشری عاری از خطا و کاستی نیست. از این رو آدمی همواره نیازمند هدایت‌های وحیانی است. مگر در اموری که فقدان تعالیم انبیاء خسارت جدی و قابل توجهی برای بشریت در پی نداشته باشد.
۴- اگر قرار است قلمرو خدا و پیامبران از امثال مارکس و ... جدا شود، بر اساس چه منطقی حوزه‌ای که مارکس‌ها و همورابی‌ها در آن پا نهاده‌اند را برای خدا و پیامبران قلمرو و ممنوعه اعلام کنیم؟ آیا نمی‌توان این معادله را بر هم زد و دست کسانی که صلاحیت لازم برای ارائه یک ایدئولوژی مناسب اجتماعی را نداشته و بشریت را به بیراهه می‌کشانند، کوتاه کرد و عرصه را برای خالق عالم و آدم و تربیت یافتگان مکتب الهی باز گشود؟
۵- با چه دلیلی می‌توان ثابت کرد که «اولی که محسوس و قابل حصول است (دنیا)، دومی (آخرت) را به تعطیل و توقف می‌کشاند؟» اگر به راستی چنین است، چرا خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرماید: «وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا» ؛ چرا قرآن مجید فرمان اعراض از دنیا صادر نکرده، بلکه دنیاگریزی را مورد ملامت قرار داده است.
۶- اینکه گرفتاری، سختی، تلاش و تدبیر برای رفع مشکلات جزئی در برنامه آفرینش آدمی است، مانع از هدایت‌های الهی در چگونگی حل آنها و دستگیری آدمیان به مدد راهنمایی‌های پروردگار نیست. افزون بر آن هدایت‌های دینی در این زمینه مددکار عقل و خرد و جهت دهنده و تقویت کننده آن نیز می‌باشد.

۲- دنیاشمولی حداقلی:

در رویکرد حداقل‌گرا، دین اصالتاً برای اصلاح و آبادانی آخرت آمده است و در امور دنیوی انسان تنها در حد جهت‌دهی‌ کلان و بیان اهداف کلی می‌تواند دخالت می‌کند و نباید بیش از این در این زمینه از دین انتظار داشت. مهندس بازرگان در این باره می‌نویسد: «دین اصول سیاست و هدف حکومت را تعیین می‌کند ولی وارد جزئیات نمی‌شود». دکتر سروش نیز پذیرفته است که هدف نهایی دین سعادت فرجامین است، اما چون راه آخرت از دنیا می‌گذرد؛ به ناچار دین در حد ضرورت اخروی گوش چشمی هم به دنیا دارد. وی در این باره می‌گوید: «دین علی‌الاصول برای تأمین سعادت اخروی آمده است ، اما چون راه ما آدمیان از دنیا می‌گذرد ، به میزانی که دنیا می‌تواند در کار آخرت امداد کند یا مزاحم واقع شود، مورد توجه دین قرار می‌گیرد».

نقد:

گمانه فوق آشکارا با واقعیت تعالیم اسلامی و گستره فراخ و عظیم شریعت اسلامی در تضاد است و نیم‌نگاهی به آموزه‌های دین در امور دنیا نگرش فراختری را فراروی انسان قرار می‌دهد.
امام خمینی (ره) در این باره می‌فرماید: «آن‌قدر آیه و روایت که در سیاست آمده، در عبادات وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه می‌کنید، هفت و هشت کتابی است که مربوط به عبادات است، باقی‌اش مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرت و این‌طور چیزها است ...».

۳- دین دنیوی:
درست در نقطه مقابل کسانی که دین را منحصر به تعالیم آخرتگرایانه دانسته‌اند، برخی نیز چنان به افراط بر جنبه‌های دنیایی دین پای فشرده، که گویی دین چیزی جز یک ایدئولوژی دنیاگرا نیست.
برخی نیز بدون نفی صریح جنبه‌های اخروی دین به آن بی‌مهری کرده و تکیه اساسی را بر ابعاد دنیوی و اجتماعی دین می‌ورزند.
دو رویکرد فوق هر دو، گرفتار آفت یکسونگری و وانهادن جنبه‌های مختلف دین هستند.

نقد:

پنداره فوق هرگز با آنچه دین به عنوان اهداف اساسی خود اعلام کرده سازگاری ندارد.
استاد شهید مطهری این نگاه را ماده‌پرستی خوانده است. حضرت امام خمینی (ره) نیز در این باره می‌فرماید: «هر کسی یک بعد اسلام را در آن نظر کرده است ... یعنی {عده‌ای} آن ابعادی که اسلام در معنویات داشته است، در فلسفیات داشته است، در عرفانیات داشته است، آنها را به ‌کلی کنار گذاشته‌اند و همین ورق ظاهر را دیده‌اند یعنی اسلام را یک مکتب مادی تصور کرده‌اند ...».

۴- نگرش جامع:

دین الهی نه تنها به سعادت و شقاوت اخروی انسان می‌پردازد که خیر و سعادت دنیوی را نیز به نیکوترین وجهی در نظر می‌گیرد. چرا که چگونه زیستن انسان در این جهان هم بر نیکفرجامی و بدفرجامی جاودانی او اثرگذار است و هم سعادت و بهروزی این جهانی در حد خود دارای ارزش و مطلوبیت استقلالی است و آفریدگار جهان سعادت انسان در هر دو جهان را منظور دارد.
از همین رو، دین حق الهی از جهات متعددی مددرسان و یاور انسان است و کارکردهای گسترده و فراگیری در عرصه‌های مختلف حیات بشر دارد.
قرآن مجید در آیاتی چند به جامعیت دین اشاره دارد؛ از جمله می‌فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ»؛ . اهل بیت (ع) نیز با استناد به قرآن بر جامع و همه جانبه‌نگر بودن اسلام و توجه به همه نیازهای بشری که در راستای تکامل معنوی و اجتماعی دخیل است، تأکید دارند.
بنابراین دین نه تنها راهبر به سوی تأمین سعادت جاودان اخروی است؛ که در زیست این جهانی نیز به گونه‌های مختلف و در عرصه‌های گوناگون حیات فردی و اجتماعی و حوزه‌های روابط چهارگانه انسان یعنی رابطه با خدا، رابطه با خود، رابطه با همنوعان و رابطه با محیط، آموزه‌ها و تأثیرات منحصر به فرد و بدیل‌ناپذیری دارد.

بروندادهای دین در نگرش جامع:

پس از روشن شدن این نکته که دین الهی فارغ از مسائل این جهانی و خیر و سعادت دنیوی بشر نیست، نوبت به بررسی حدود کلی و چگونگی پرداختن دین به مسائل دنیوی در نگرش جامع می‌رسد. توجه به این نکته در ساخت تمدنی دین بنیاد و دستیابی به الگوی دینی پیشرفت اهمیت به سزایی دارد و اینک مهم‌ترین ابعاد قابل توجه در این زمینه:

معرفت‌بخشی:

دین الهی مهم‌ترین منبع معرفت‌آموز و آگاهی‌آفرین است. مهم‌ترین عرصه‌های معرفتی دین را می‌توان به شرح زیر تقسیم‌بندی کرد:

۱- خداشناسی:
اسماء حسنی و اوصاف ذاتی و فعلی خداوند و تبیین رابطه او با انسان و جهان؛

۲- هستی‌شناسی:
مشتمل بر سنت‌ها و قوانین عام حاکم بر کل هستی، عوالم هستی و درجات و مراتب آن؛

۳- جهان‌شناسی:
معرفی جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، جایگاه آن در کل هندسه هستی و قوانین فراطبیعی حاکم بر آن.

۴- انسان‌شناسی:
چیستی، جایگاه، ارزش و راز آفرینش آدمی، ساحت‌ها و مراتب وجودی انسان، نیازهای ثابت و متغیر آدمی، آینده بشریت، مسئولیت و نقش انسان در ساختن هویت خود و جامعه خویش و سرنوشت خود و دیگران.

۵- فرجام‌شناسی:
غایت جهان و انسان، چگونگی حیات پسین و عوامل مؤثر بر آن.
۶- راه‌شناسی:
نمایاندن راه سعادت و نیکفرجامی انسان در این جهان و در زندگی جاوید آخرت، بازشناسی آن از کژراهه‌ها و عوامل نگون‌بختی و بدفرجامی؛ بیان موانع راه و چگونگی فراز آمدن در برابر آنها.
تشویق و انگیزش انسان نسبت به تلاش در راستای ساختن سرنوشتی نیکو برای خود و دیگران و بیم دادن از کژروی و تباهی‌گرایی. به عبارت دیگر آموزه‌های پیشین همه از هست و نیست‌ها سخن می‌گوید و عناصر جهان‌بینی را تشکیل می‌دهد، اما راه‌شناسی از بایدها و نبایدها می‌گوید و اجزای (شریعت) را می‌سازد.

۷- راهنماشناسی:
معرفی راهنمایان و هادیان خطاناپذیر الهی انسان، مانند: انبیا و امامان، ویژگی‌های آنان، راه‌های شناخت آنها و سنجه‌های بازشناسی هادیان برحق الهی از مدعیان دروغین.

مجموع آموزه‌های دینی در عرصه‌های فوق دستمایه‌های ارزشمند و بدیل‌ناپذیری جهت تولید علم دینی و نرم‌افزار تربیت انسان و اداره جامعه، تمدن‌سازی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فراهم می‌آورد.
افزون بر آن دین نقش نیرومندی در شکوفاسازی خرد و رهاسازی آن از گرفتار آمدن در دام عوامل لغزنده، انحراف‌انگیز و مزاحمت‌آفرین دارد. دین حق از راه‌های به رشد و شکوفایی خرد آدمیان مدد می‌رساند، از جمله:
۱- انگیزش و دعوت به سوی تفکر، اندیشه و خردورزی.
۲- تأیید و تقویت آموزه‌های عقلی از طریق نقل.
۳- سمت و سو دهی به عقل و خرد و فعال ساختن آن در جهت صحیح و مفید به حال بشریت.
۴- پشتیبانی احکام عقلی؛ دین تضمین کننده و پشتیبان احکام و دستورات عقلی است.

هدف‌گذاری:

یکی از نیازهای اساسی انسان و تمدن بشری تعیین هدف است.
استاد شهید مطهری در این باره می‌نویسد: «یک مطلب اساسی در تمدن این است که چه چیز باید هدف تمدن و هدف بشریت و هدف اجتماع باشد. قطعاً پیامبران توانستند هدف مشخصی را عرضه بدارند و یک تمدن هدف‌دار به وجود آورند، در حالی که بشر امروز هنوز نتوانسته است هدفی برای تمدن خویش عرضه بدارد.
پیامبران گفتند؛ هدف، خدا و لایتناهی و زندگی ابدی و دائمی باید بوده باشد و در عین حال توانستند رابطه‌ای میان یک زندگی معقول و مرفه و متکامل و میان آن هدف برقرار کنند. ولی بشر امروز نتوانسته است یک هدف معقول و مشخص معرفی کند و در عین حال میان یک زندگی آبرومند و شرافتمندانه و پر از کار و نشاط و جوشش و تکامل و آن هدف رابطه صحیح و معقول برقرار کند».
با توجه به آنچه گذشت، برخی از محققان بر آن‌اند که عصر ما عصر بازنگری و بازگشت به دین است، زیرا دو قائمه بزرگ مادی‌گری و مادی‌نگری، یعنی پوزیتیویسم (در زمینه اندیشه و علم) و سوسیالیسم و لیبرالیسم (در زمینه عمل و اقتصاد و جامعه‌گردانی) شکست خورده است و برای بشریت رنج دیده امروز، مجال تأمل در معنویات و بازگشت به سنت‌های مینوی که جامع‌ترین مصداق آن دین می‌باشد، فراهم شده است.

قانون‌گذاری:

دین اسلام در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی،‌ فرهنگی، اجتماعی و ... انسان به قانون‌گذاری پرداخته است. امام خمینی (ره) در این باره می‌فرماید: "شما وقتی اسلام را ملاحظه می‌کنید به حسب ابعاد انسانیت ] می‌بینید [ طرح دارد، قانون دارد یکی از ابعاد انسان بعدی است که در این دنیای مادی می‌خواهد معاشرت کند، در این دنیای مادی می‌خواهد تأسیس دولت کند ... اسلام این را هم دارد".

نظام‌سازی:

دین اسلام افزون بر بیان اهداف، احکام، ‌نظام‌ مناسب سیاسی اقتصادی و ... نیز ارائه داده است. امام خمینی (ره) اعتقاد دارند که احکام شرعی حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام اجتماعی را می‌سازد و در این نظام حقوقی هر چه بشر نیاز دارد، فراهم آمده است: از طرز معاشرت با همسایه، اولاد، عشیره، قوم، خویش، همشهری، امور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل، از قوانین جزائی تا حقوق تجارت، صنعت و کشاورزی.
البته مراد از نظام‌سازی لزوماً این نیست که اسلام همه نظامات مختلف زندگی مانند نظام اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به صورت مدون در اختیار نهاده است. بلکه آیین اسلام درون‌مایه‌های جامع و منسجمی دارد که از آنها نظامات خاص و معینی قابل استنباط و استخراج است.

برنامه‌دهی:

از دیگر بروندادهای دین جامع اسلام ارائه پاره‌ای برنامه‌ها و شیوه‌های اجرایی در امور زندگی دنیوی است.
امام خمینی (ره) در فرق بین اسلام و مسیحیت کنونی می‌فرماید: «مسیحیت ... راجع به تدبیر مدن و راجع به سیاست مدن و راجع به کشورها و راجع به اداره کشورها برنامه ندارد. گمان نشود که اسلام هم مثل آنها برنامه ندارد». در عین حال باید توجه داشت که منظور از برنامه‌دهی دین لزوماً این نیست که اسلام همه برنامه‌های ریز و درشت مربوط به امور و عرصه‌های زندگی بشر را به صورت مدون در اختیار نهاده و علم و عقل بشری را از کار انداخته است؛ بلکه آیین اسلام در عین اینکه در مواردی برنامه‌ها و شیوه‌های اجرایی خاصی را ارائه کرده، همچنین با درون‌مایه‌های جامع و منسجم و اصول و هنجارهایی که دارد و نیز با مجال دادن و فعال ساختن علم و خرد و تدبیر انسانی، زمینه‌ساز تولید برنامه‌ها و شیوه‌های اجرایی خاص و معینی است که با اصول و اهداف اساسی آن در زمینه پیشرفت اینجهانی و کمال و سعادت جاودانی انسان، هماهنگ و کارآمد باشد.

خلاصه و نتیجه‌گیری:

۱- شناخت گستره دین، تعیین کننده حدود و چگونگی مراجعه به دین در ساخت تمدن و الگوی پیشرفت است.

۲- نظریه آخرت‌گرا با ایجاد گسست بین دین و دنیا و دنیا و آخرت زمینه مراجعه به دین در ساخت تمدن و الگوی پیشرفت را مسدود و آن را تلاشی بی‌ثمر می‌سازد.

۳- در دنیاشمولی حداقل‌گرا، هدف نهایی دین سعادت فرجامین است و تنها به میزانی که دنیا می‌تواند در کار آخرت امداد کند یا مزاحم واقع شود، مورد توجه دین قرار می‌گیرد. بر اساس این رویکرد مرجعیت دین در ساخت تمدن و پیشرفت تنها در راستای همسازی آن با غایات کلی و سعادت فرجامین است و بیش از این نمی‌توان از دین استمداد جست.
۴- دین‌شناسی دنیاگرا، حدودی برای مرجعیت دین در الگوی تمدن و پیشرفت تعیین نمی‌کند؛ در عین حال با نگاه ناقص و ماده‌گرایانه‌ای که به دین دارد، معنویات دینی را فرو می‌گذارد و لاجرم تمدنی سراسر مادی را به نام دین رقم می‌زند.

۵- در میان دیدگاه‌های مطرح نگرش جامع، سازگارترین نظریه با واقعیت، دین مبین اسلام است.

۶- در نگرش جامع، دین الهی به کمال و سعادت دنیوی و اخروی انسان به نیکوترین وجه ممکن می‌پردازد.
در این نگرش صلاح و فساد دنیایی افزون بر نقش مقدماتی برای فلاح و شقاوت اخروی، خود نیز از ارزش و اهمیت نفسی و ذاتی برخوردار است.

۷- عمده‌ترین کارویژه‌های مهم تمدن‌ساز دین در نگاه جامع‌نگر عبارت است از:
۱- معرفت‌بخشی،
۲- هدف‌گذاری،
۳- قانون‌گذاری،
۴- نظام‌سازی،
۵- برنامه‌دهی.
لاجرم دین ظرفیت فراخ و مرجعیت گسترده‌ای برای تمدن‌سازی و الگوی پیشرفت دارد.

۸- مرجعیت جامع و گستره دین به معنای کنار نهادن علم، تجربه و خرد بشری نیست؛ بلکه عقل بشری خود یکی از منابع دین است و دین احیاگر، پرورش دهنده و جهت‌بخش عقل می‌باشد.

۹- در نگرش جامع بسیاری از مشکلات به ‌ویژه امور متغیر را باید با کمک خرد، تجربه و دانش بشری حل کرد؛ لیکن از عقل و علم در پرتو اصول و هنجارهای دینی استفاده می‌شود و نباید میان روش‌های برگزیده با احکام دینی تعارضی وجود داشته باشد.
انتهای پیام



پست های مرتبط

پیام بگذارید