آسیب‌های پرداختن به تاریخ در داستان

شهریار زمانی با بیان این‌که علاقه‌مندی به موضوعات تاریخی و شخصیت‌های تاریخی یکی از ویژگی‌های ادبیات در چند سال اخیر بخصوص سال ۱۴۰۰ بوده، به آسیب‌شناسی این حوزه پرداخته است.

این نویسنده که در اکثر داستان‌هایش رگه‌هایی از رویدادهای تاریخ معاصر دیده می‌شود و در سال‌های اخیر چهار داستان «خانه پدری»(جلال ال احمد)، «عزیز» (دکتر مصطفی چمران)، « من علی‌ام » (دکتر علی شریعتی) و « غلامرضا تختی » را درباره شخصیت‌های تاریخی در قالب داستان به چاپ رسانده است در یادداشتی که درباره وضعیت ادبیات و کتاب در سال ۱۴۰۰ با عنوان «گذر از ایدئولوژی و رسیدن به راهبرد در سال پایانی قرن سیزدهم» در اختیار در خبرها قرار داده، نوشته است: علاقه‌مندی به موضوعات تاریخی و شخصیت‌های تاریخی یکی از ویژگی‌های ادبیات (داستان، تاریخ شفاهی و زندگینامه) در چند سال اخیر بخصوص سال ۱۴۰۰ بوده است. این اتفاق حتی در سینما و تلویزیون (فیلم‌های داستانی و مستند) هم به نوعی افتاده است و مخاطب خود را پیدا کرده است.
پرداختن به تاریخ بخصوص تاریخ معاصر امر عجیبی نیست، بخصوص برای جامعه‌ای که در ۴۳ سالگی یک انقلاب بزرگ و به نوعی آخرین انقلاب جریان‌ساز قرن بیستم میلادی دارد نفس می‌کشد. آثار این انقلاب بر همه‌ شئون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و غیره سایه افکنده است و طبیعی است که بخش‌های مختلف جامعه به ویژه نویسندگان و دیگر هنرمندان بخواهند نقاط ضعف و قوت جامعه‌ خود را بشناسند و برداشت‌های خود را با مردم به اشتراک بگذارند.
از جمله تجربه‌های گرانسنگی که در رجوع به گذشته و بازخوانی تاریخ در همین زمان به لحاظ تاریخی اندک به دست آمده است گذر از «ایدئولوژی» و رسیدن به «راهبرد» در بازخوانی تاریخ و روایت‌ها است. امری که به مذاق مخاطب کنونی خوش نشسته است و برای همین خصلت آثار داستانی و هنری شتابزده و جانبدارانه را خیلی زود بو می‌کشد و پس می‌زند.
در نگاه راهبردی، تک‌صدایی، پیش‌داوری، امور حذفی و تفکر تقلیل‌گرایانه جایی ندارد و سوژه، مضمون، شخصیت، گره‌افکنی و در کل داستان بی‌طرفانه و مستقل روایت می‌شود. واضح است که فراگیر شدن نگاه راهبردی در حوزه داستان در زمان اندک آرمان‌گرایانه است و خیلی زود اتفاق نمی‌افتد اما خوشبختانه رگه‌هایی از نگاه راهبردی در ادبیات داستانی چند سال اخیر دیده می‌شود که بعضا در ذیل ادبیات مستقل دسته‌بندی می‌شود.
ماهیت داستان مستقل و بی‌طرفانه همیشه محل نزاع و جدل بوده است و هر جریانی تعریف خودش را دارد اما از این منظر ادبیات مستقل به معنای ادبیات مخالف‌خوان، ساختارشکن و یا خنثی و بریده از اجتماع نیست، ادبیات مستقل در نگاه راهبردی می‌تواند موافق و در چارچوب ساختار باشد اما روایتش از تاریخ تصنعی، تزیینی، گلخانه‌ای و کاریکاتوری نیست و هیچ عنصر بیرونی را بالاتر از ادبیات نمی‌نشاند و تنها به یافته‌های تاریخی و الزامات داستانی پایبند است.


آسیب‌هایی که نگاه راهبردی را تهدید می‌کند:

۱ـ پرداختن به تاریخ و وقایع تاریخی با رویگرد صرفآ سرگرم‌کننده و از روی تفنن و بازیگوشی. خروجی این کار غالبا مفرح است و باعث التذاذ مادی می‌شود اما آگاهی‌بخش، عبرت‌آموز و روشنگرانه نیست و در حوزه انتقال تجربه کمکی به مخاطب نمی‌کند. اتخاذ چنین رویکردی ذاتا ایدئولوژیک است و بر اساس فرمول کارهای بفروش در سینما (فیلم‌فارسی) و در حوزه ادبیات داستان زرد طبقه‌بندی می‌شود.

۲ـ حاکم بودن نگاه جزمیت‌گرایانه و قطعی بر روایت‌های داستانی تاریخی که محصول نگاه نزدیک‌بین و یا دوربین به اتفاقات و شخصیت‌های تاریخی است که این هم از دل ایدئولوژی بیرون می‌آید. در شرایطی که در بهترین حالت مواد و مصالح لازم برای روایت برشی از تاریخ یا یک شخصیت تاریخی حتی ده درصد هم نیست قضاوت صدردصدی در ادبیات توجیه ندارد.

۳ـ بحث انسان خاکستری و سیاه و سفید ندیدن آدم‌ها که چند سالی است رواج یافته است ممکن است باعث سهل‌انگاری و سطحی‌نگری در این حوزه بشود. داستان با رنگ‌های سفید و سیاه و خاکستری کار ندارد. منظور نشان دادن رفتار انسان در موقعیت‌ها و بزنگاه‌های تاریخی است که به سادگی امکان‌پذیر نیست و موضوع را کمی بغرنج می‌کند. غرض نشان دادن انسانی است که در عین شرافت و صداقت اهل مشورت نیست و یا مثلا دهن‌بین، خاله‌زنک، تنبل و بی‌عاطفه است.


مولفه‌های نگاه راهبردی:


۱ـ برای پرهیز از آسیب‌هایی که ادبیات را به ابتذال و یا توهم توطئه می‌کشاند، لازم است از افکار و اندیشه‌های سرخوشانه و یا تقلیل‌گرایانه فاصله گرفت.


۲ـ شخصیت تاریخی را در متن و کوران حوادث می‌بایست شناخت. بازه زمانی و الزامات مکانی در حوزه تاریخ مولفه‌ای تعیین‌کننده است. با علم و اطلاعات امروز نمی‌شود رفتار یک شخصیت تاریخی دهه‌ چهل را ارزش‌گذاری و قضاوت کرد. (کاری که بعضی‌ها در همین ایام درباره‌ یکی از شخصیت‌های ادبی تازه درگذشته انجام دادند) این امر مستلزم عبور از ظواهر و کندوکاو در لایه‌های زیرین تاریخ است که نیازمند صبر و حوصله، گذر از احساسات و عواطف شخصی، متحمل شدن رنج و زحمت مضاعف و رعایت انصاف در روایت است که موجب می‌شود استعدادها، امکانات، ظرفیت‌ها، قابلیت‌های و ضعف و قوت چهره‌های تاریخی در داستان مدخلیت داده شود.


۳ـ نگاه به آینده و افق پیش رو از دیگر مولفه‌های نگاه راهبردی است. آینده هیچ قوم و ملتی در خلاء شکل نمی‌گیرد و خواهی نخواهی میراث گذشتگان بر آینده و جریانات تاریخی و شخصیت‌ها تاثیرگذار است. بی‌اعتنایی و لحاظ نکردن هر یک از مولفه‌هایی که باعث قوام بخشیدن به تاریخ یک ملت شده است در روایت‌های تاریخی مسبب انحراف و گمراهی می‌شود. فرهنگی را که بر سه اصل تاریخ کهن، فرهنگ و تمدن اسلامی و شیعی و تعامل و یا تقابل با مدرنیته شکل گرفته است نمی‌شود از ادبیات تاریخی حذف کرد و انتظار تقرب به حقیقت را داشت.


۴ ـ داستانی که با نگاه راهبردی تالیف می‌شود هنوز به خوبی تعریف نشده است و دقیقا نمی‌توان آن را در ژانرهای کنونی ادبیات جا داد. داستان تاریخی با ویژگی‌های تثبیت‌شده نمی‌تواند مُعرف داستان‌هایی باشد که با نگاه راهبردی تحریر می‌شوند. در این نوع داستان که بر اساس مستندات تاریخی نوشته می‌شود و تخیل هم در غنی بخشیدن به داستان نقش بی‌بدیلی دارد، انتخاب عنوان «داستانِ مستند» موقتا می‌تواند پیشنهاد قابل تاملی برای این تیپ داستان‌ها باشد.


۵ـ پذیرفتن این اصل بدیهی و به ظاهر ساده اما عمیق و راهبردی که حق انتخاب با مخاطب است. مخاطب یک کنشگر و از ارکان و پایه‌های اصلی چرخه تولید در حوزه ادبیات داستانی است و باید به خواسته‌ها، علایق و سلایقش احترام گذاشت و نویسنده را برتر از خواننده ننشاند.

انتهای پیام



پست های مرتبط

پیام بگذارید