مبانی پیشرفت در اندیشه آیت‌ الله جوادی آملی

حجت الاسلام دکتر حسن یوسف زاده عضو اندیشکده معنویت الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یادداشتی با عنوان «مبانی پیشرفت در اندیشه آیت‌ الله جوادی آملی» منتشر کرد.

به گزارش در خبرها، متن این یادداشت به شرح زیر است:

«سنت اسلامی نشان می‌دهد که بحث از فرایند تحول و پیشرفت حیات انسانی، دارای سابقه‌ غنی و پرمایه‌ای در اندیشه اسلامی است. علمای بزرگ و متفکران برجسته هر عصر و زمانی علاوه بر اینکه سرآمدان اقوام گذشته به شمار می‌روند، عصاره و برآیند اندیشه‌ای همان دوره نیز تلقی می‌شوند. توجه به آثار و اندیشه‌های بر جای ‌مانده از آنها، در واقع استفاده از ظرفیت‌ اندیشه‌ای اعصار گذشته بوده و در مقابل بی‌توجهی و غفلت از آن، محروم شدن از انبوه اندیشه‌های بنیادینی است که به ‌سادگی قابل استحصال نیست. چرا که هزاران فرد وارد فرآیندهای آموزشی و تربیتی می‌شوند، اما همواره تعدادی انگشت‌شمار اندیشمند و نظریه‌پرداز ‌تربیت می‌شود.

اندیشه و علم خاصیت انباشتی دارد و گام‌ نهادن بر دوش علمی بزرگان امکان رصد افق‌های دوردست‌تر را تسهیل می‌کند. بنابراین، استفاده از دیدگاه‌ها و نظریه‌های عالمان برجسته علاوه بر اینکه‌ هزینه‌ها را به ‌طور قابل ‌توجهی کاهش و ظرفیت علمی اعصار گذشته و معاصر را در اختیار ما قرار داده، از طریق اجماع اندیشه‌ها، مسیر درست‌تری را برای رسیدن به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به ما نشان می‌دهد. بدیهی است که هیچ اندیشمندی قادر نبوده و نیست تا همه مبانی در همه سطوح را به‌ صورت تخصصی، مورد بحث قرار دهد. با این ‌همه، هر اندیشمندی دست‌کم در یکی از اجزای مبانی در مقایسه با سایر اندیشمندان، دارای برتری قابل ‌توجه است.

بسیاری از مباحث زیرساختی و نظری در طول سالیان و حتی قرون متمادی از سوی اندیشمندان بزرگ اسلامی، مورد توجه قرار گرفته که نیازمند بازخوانی از نگاه مبانی پیشرفت است.

اتقان در تدوین مبانی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، نیازمند بهره‌مندی از همه ظرفیت اندیشه‌ای جامعه اسلامی به‌ ویژه اندیشه‌های بنیادین متفکران و حکمای بزرگ اسلامی است.

متفکران مسلمان از گذشته‌های دور با خلق مفاهیم، ابزارها و شیوه‌های تحلیلی بدیع بنیادها و فرایند حرکت تکاملی زندگی انسانی را مورد تأمل قرار داده‌اند.

اهتمام جدی اندیشه‌ورزان اسلامی نسبت به موضوع تحول و تکامل حیات انسانی، ناشی از تعالیم و آموزه‌های قرآن کریم است. در قرآن کریم، تعالی و تکامل انسان از جایگاه مرکزی و اهمیت ریشه‌ای برخوردار است. از میان متفکران مسلمان معاصر، بی‌شک علامه جوادی آملی فیلسوف، مفسر، عارف و فقیه جامع‌الاطرافی است که در بیشتر شاخه‌های علوم اسلامی و انسانی دارای نظریات بدیع و دیدگاه‌های نوینی می‌باشد و از رهگذر همین جامعیت علمی است که ایشان در باب حیات انسان، پیشرفت و تبیین مکانیسم و تحول و پویایی آن، به اندیشه‌ورزی می‌پردازد.

این نوشتار سعی دارد مبانی و اصول زیربنایی پیشرفت را بر اساس اندیشه‌های علامه جوادی آملی بازسازی کند.

با توجه به مقدمه فوق، اندیشه و آرای آیت‌الله جوادی آملی در بحث مبانی پیشرفت را در چند محور می‌توان تشریح کرد در زیر به آن پرداخته می‌شود.

۱- انسان موجودی اجتماعی و مسئول:

اولین نکته‌ای که از بررسی مبانی در اندیشه علامه جوادی آملی به دست می‌‎آید این است که انسان موجودی اجتماعی و مسئول است. انسان نیازمند زندگی گروهی و حیات اجتماعی است؛ چون اجتماعی بودن لازمِ حیات او است. زندگی فرد دیَرنشین و منزوی، حیات به معنای واقعی نیست. اصل اجتماعی بودن برای ساختار انسان، طبیعی است نه اضطراری. به نظر ایشان زندگی واقعی انسانی آن است که بکوشد؛ اولاً خود هدایت شود و ثانیاً در مقام هدایت دیگران برآید.

این نکته دقیقاً چیزی است که در اندیشه علامه محمدتقی جعفری نیز کاملاً برجسته است. بدین تربیت، مسئولیت در قبال خود و دیگران اندیشه حیات مطلوب را به دنبال خواهد داشت.

۲- نارسایی مکاتب بشری برای پیشرفت حقیقی:

یکی از استلزامات مبانی پایه در اندیشه علامه جوادی، اعتراف به نارسایی مکاتب بشری برای هدایت انسان به ‌سوی پیشرفت حقیقی است. با توجه به منطق استنتاج بایدها از هست‌ها، مکاتب بشری مورد نقد قرار می‌گیرند. یکی از ثمرات مهم این منطق، تفاوت نظام‌های حقوقی توحیدی و سکولار است. نقد بنیادی بر نظام حقوقی سکولار این است که در تلقی سازندگان گفتمان حقوق بشر می‌توان بدون عنایت به جهان‌بینی و درک پیوند انسان با جهان، به تدوین حقوق بشر پرداخت. همین مبنای اندیشه بود که به تنظیم توافقنامه‌ای درباره حقوق بشر پرداختند و آن را «اعلامیه جهانی حقوق بشر» نامیدند. خواسته یا نخواسته، از این حقیقت غفلت شد که امضای چنین توافقنامه‌ای هرگز به صلاح و سود همه یا اکثر مردم جهان نیست؛ چرا حق همانند آداب، رسوم و سنت‌های محلی نیست که در زمره اعتباریّات محض قرار گرفته، نزد ملت‌های گوناگون، متفاوت باشد.

اصولاً رسالت دین حق این نیست که به مردم توصیه کند چه رنگ یا لباس یا چه سبک غذایی برگزینند؛ زیرا این‌گونه امور به حسب اقلیم‌ها و فرهنگ‌های گوناگون، تفاوت پیدا می‌کنند. آنچه دین حق بیان می‌دارد شامل خطوط کلی زندگی و زیربناهای حیات انسان، با صرف‌نظر از آن اختلاف‌ها است. این خطوط کلی، بر خلاف آن اعتباریات محض، هرگز با قرارداد تعیین نمی‌شوند، بلکه بر رابطه خاص انسان با جهان استوارند؛ رابطه‌ای که در هیچ سرزمینی با سرزمین دیگر متفاوت نیست.

۳- ظرفیت طراحی عرصه‌های زندگی:

پس از آنکه جایگاه بنیادی و ضرورت دین در زندگی بشر مشخص شد، بازخوانی و طبقه‌بندی کارکردهایی که علامه جوادی آملی برای دین مطرح می‌کند، ظرفیت خوبی را برای طراحی عرصه‌های پیشرفت می‌گشاید. علامه جوادی ۲۰ کارکرد برای دین برشمرده‌اند که در یک بازنگری می‌توان آنها را در چهار قلمرو گسترده و کلان جای داد.

این چهار قلمرو بدون اینکه تعصب و سوگیری وجود داشته باشد، با قلمروهای چهارگانه‌ای که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به ‌عنوان عرصه‌های پیشرفت ترسیم کرده‌اند، انطباق دارد:

۳-۱- عرصه معرفتی:

کارکردهایی از سنخ رفع نیازهای انسان در شناخت حسن و قبح، بیان ثواب و عقاب اعمال، تعلیم حقایق دست نایافتنی و یادآوری فطریات و مستقلات عقلیه را می‌توان ذیل عرصه معرفت یا عقلانیت گنجاند. عرصه معرفت و تفکر ابعاد بنیادین الگو را مطمح‌نظر قرار می‌دهد.

به‌ عبارت بهتر، بخشی از دین ناظر به مباحث فلسفی و عقلی درباره هستی‌های عام و خاص و نسبت میان آنها است. به ‌عنوان نمونه، اینکه انسان چیست و چه نسبتی با جهان هستی دارد، پیشرفت چیست و چه نسبتی با انسان و جهان دارد، در همین سطح معرفتی بحث می‌شود. این عرصه در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی با عنوان عرصه تفکر بیان شده است. به‌نظر می‌رسد با اندکی تسامح می‌توان گفت که عرصه معرفت یا عقلانیت همان عرصه تفکر است.

۳-۲- عرصه علم و فناوری

پاره‌ای از آموزه‌های دین معطوف به نظریه‌هایی است که روابط میان پدیده‌ها و سازوکار عمل پدیده‌های طبیعی و انسانی را بیان می‌کند. بنابراین، می‌توان گفت یکی از کارکردهای مسلم دین اسلام، مدیریت عرصه زندگی و توجه دادن به الزامات تئوریک آن است. در این عرصه به کارکردهایی مانند: شناخت امور سودمند و زیان‌آور به حال انسان، تعلیم صنایع و فنون سودمند می‌توان اشاره کرد. به تعبیر دیگر، به طور حتم همه آنچه در طبیعت وجود دارد، برای انسان مفید نیست و تجربه اینکه چه چیزی مفید و چه چیزی مضر است، نیازمند گذشت زمان بسیار طولانی و احتمالا متضرر شدن تعداد فراوانی از انسان‌ها است. آموزه‌های دینی مسیر میان‌بر و مطمئنی است که علوم فراوان را در این زمینه، برای انسان‌ها به ارمغان می‌آورد. همچنان که اختراع ابزار و آلات مورد نیاز برای زندگی نیز از سوی انبیای الهی تعلیم داده شده است. ساخت کشتی و شیوه استفاده از آهن و سدسازی همواره یکی از نیازهای اساسی انسان در همه اعصار بوده و امروزه نقش آن در زندگی مدرن بیش از پیش آشکار شده است، از طریق حضرت نوح و حضرت ایوب به بشر آموخته شد. تعلیم صنعت کشتی‌سازی و کار با آهن و احداث سدهای بزرگ در واقع تعلیم مدرن‌ترین صنایع عصر و زمانه بوده است و بنابراین به راحتی می‌توان نتیجه گرفت که فناوری یکی از عرصه‌های مهم پیشرفت جوامع دینی است. صنعت کشتی ‏سازی حضرت نوح (ع)، الگویی برای ساخت و پرداخت هر گونه وسایل نقلیه دریایی و زیردریایی، اعم از وسیله نقل مسافر، بار و مانند آن و نیز وسایل نقل زمینی و هوایی به طور عام می‏باشد؛ و صنعت زره‏بافی حضرت داود (ع)، الگویی برای ساختن هر گونه وسایل دفاعی است؛ خواه در برابر تیر و مانند آن باشد و خواه در قبال سموم شیمیایی و نظایر آن؛ و صنعت معماری و کارهای دستی و ظرایف هنری و ساختن ظروف فلزی حضرت سلیمان (ع)، نمونه‏ای برای ساختن هر گونه لوازم زندگی است که نیازمندی‏های فردی یا گروهی و همچنین نیازمندی‏های هنری و ادبی، به وسیله آن برطرف می شود.

بدین‌ترتیب یکی از عرصه‌های مهم پیشرفت عرصه علم و فناوری است که محصول آن را باید در عرصه زندگی به کار گرفت. عرصه علم و فناوری حلقه واسط عرصه تفکر و عرصه زندگی است. به این معنی که حاصل تفکر بایستی در قالب نظریه‌ها و فناوری در آمده و در عرصه زندگی به کار گرفته شود.

۳-۳- عرصه زندگی

تعلیم اخلاق و سیاسات، ارائه راه‌حل‌هایی برای همبستگی اجتماعی، جهت‌گیری به سمت شکوفایی تمدن، اقامه قسط و عدل، رفع اختلاف‌ها و مانند آن علاوه بر کمک به حفظ نوع انسانی، کارکردهایی در راستای بهبودی در زیست جهان اجتماعی به ‌شمار می‌روند. تعلیم اخلاق و سیاسات، روابط میان انسان‌ها در عرصه‌های چهارگانه را تنظیم می‌کند که در سطح انضمامی‌تر شکل فقه و حقوق به‌ خود می‌گیرد.

طبیعت خودخواهانه بشر و فراموشی فطرت خداجوی او را به اختلافات فراوان و سلب آزادی‌های لازم دچار ساخته است که نه تنها بهره‌مندی‌های فردی آنها را تهدید می‌کند، اصل بقای اجتماع را نیز با خطر فروپاشی مواجه کرده است. تنها راه خلاصی از خطرات و ناامنی‌های مهلک، تن ‌دادن به تعالیم انبیای الهی است که در قالب تعالیم اخلاق و سیاسات بر مبنای قسط و عدل، هم زندگی آمیخته از اختلافات را به مسیر فطرت و شکوفایی باز می‌گرداند و هم شیوه‌های درست زندگی و تکامل را می‌آموزد. دین، انسان را از توحش حیوانی خارج و او را وارد وادی و حریم انسانی می‏کند و با پذیرش حیات انسانی و رعایت قوانین الهی و عمل به آن، که از طریق وحی آسمانی در دسترس او قرار گرفته، او کمالات عقلی و اغراض فطری را تامین می‏کند و به سعادت ابدی بار می‏یابد. انسانی که از مرحله حیوانی گذر کرده، به مرتبه عقلانی می‏ رسد، زمام گفتار و رفتار و کردار او را عقل به عهده می‏ گیرد و در این حال، چنین انسانی امنیت و نظم را حاکم می‏کند و به دنبال حاکمیت امنیت و نظم، عناصر و عوامل تمدن در چهارچوب برنامه الهی شکل می‏ گیرد و در واقع، انسان متمدن در این معنا انسان الهی است که در تمام اعمال و رفتار اجتماعی و فردی خود، جز با قانون خدا زیست نمی‏ کند. در بین ادیان موجود، دین اسلام به لحاظ داشتن اصول و مبانی متقن و تاریخ مشخص و روشن، در آفرینش تمدن، نقش فوق‌العاده‏ ای ایفا کرده است و کتاب‏های مختلفی که در زمینه تمدن اسلامی به نگارش درآمده است، بر آن گواهی می ‏دهد.

۳-۴- عرصه معنویت:

معرفی انسان کامل به عنوان قلب عالم هستی، معنابخشی به زندگی، راهنمایی به زندگی با آرامش، پاسخ به احساس تنهایی، تزکیه و تربیت، آزادی انسان‌ها، دعوت به حیات و زندگی برتر از جمله کارکردهای دین هستند که حیات انسانی را در راستای معنویت‌گستری هدایت می‌کنند. عرصه معنویت اگرچه در ظاهر به ‌عنوان یک عرصه در کنار عرصه‌های دیگر قرار می‌گیرد، لکن مستقل از دیگر عرصه‌ها نیست. عرصه معنویت در حکم روح سایر عرصه‌ها و به تعبیر مقام معظم رهبری حاکم بر آنها است. نه معرفی انسان کامل به ‌عنوان قطب عالم هستی منحاز از عرصه معرفت و عرصه زندگی است و نه آرامش بدون شناخت عالم هستی و مدیریت صحیح عرصه زندگی حاصل می‌شود. همان‌طور که کارکرد معنابخشی به زندگی و پاسخ به احساس تنهایی انسان نه در کنار عرصه زندگی و عرصه معنویت، که در دل آنها اشراب شده است.

با توجه مبانی پایه‌ای در اندیشه علامه جوادی آملی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دارای چهار عرصه معرفت، علم و فناوری، زندگی و معنویت خواهد بود که عرصه زندگی خود عرصه‌هایی هم‌چون روابط اجتماعی، اقتصاد، سیاست و صنعت را شامل می‌شود.

۴- راهبردهای قرآن برای پیشرفت جامعه

از منظر علامه جوادی آملی قرآن کریم دست‌کم دو راهبرد بنیادی برای اصلاح و پیشرفت جامعه ارائه داده است که عبارتند از:

۴-۱- استحکام بنیان خانواده

خانواده در نظام اجتماعی اسلام از جایگاه کانونی برخوردار است. به طوری که می‌توان گفت، هسته مرکزی و واحد بنیادی اجتماع را شکل می‌دهد و شکل‏گیری جامعه از خانواده آغاز می‏ شود. بر همین اساس، انحطاط و پیشرفت جامعه قبل از هر چیزی ناشی از صلاح و فساد نهاد خانواده است. بنابراین، قرآن کریم برای سالم‏سازی جوامع انسانی به این هسته اجتماعی، نگاه خاص دارد و برای مراقبت از این نهاد مرکزی احکام و دستورهای اکید صادر کرده است: «وأمُر اَهلَکَ بِالصَّلوةِ واصطَبِر عَلَیها» ؛ وقتی خودت را تربیت کردی و اهل ذکر و یاد خدا شدی، خانواده‏ ات را نیز به این کار وادار، زیرا بنای خانواده و جامعه با تربیت نفوس استحکام می‏یابد. در آیه دیگر، خدای سبحان بهترین بندگان خود را کسانی می‌داند که نزدیک‌ترین روابط اخلاقی را با خانواده خود دارند: «وعِبادُ الرَّحمـنِ الَّذینَ ... و الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزوجِنا و ذُرّیّـتِنا قُرَّةَ اَعیُنٍ واجعَلنا لِلمُتَّقینَ اِماما» ، بندگان خدای رحمان کسانی هستند که اعضای خانواده خود را بیگانه از خود ندانسته بلکه همان اندازه که شخصیت خویش را در مقابل گناهان نگه می‌دارند، از اعضای خانواده نیز حراست می‌کنند. کسی نمی‌تواند ادعای ایمان به خدا داشته باشد؛ ولی به عضوی از اهل خویش بی‌اعتنا باشد: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا قوا اَنفُسَکُم و اَهلیکُم نارًا وقودُهَا النّاسُ و الحِجارَة» . از نگاه قرآن، امنیت و آرامش روحی و روانی و اخلاقی جامعه مرهون نهاد خانواده است: «ومِن ءایتِهِ اَن خَلَقَ لَکُم مِن‏اَنفُسِکُم اَزوجًا لِتَسکُنوا اِلَیها» ؛ و از نشانه‏ های خداوند این است که از جنس شما زوج‏هایی آفرید تا کنار او آرام گیرید؛ «هُوَ الَّذی خَلَقَکُم مِن نَفسٍ وحِدَةٍ وجَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ اِلَیها» ؛ او است خدایی که همه شما را از یک حقیقت آفرید و از همان حقیقت، همسر او را آفرید تا با او اُنس و آرام گیرد.

این همه اهتمام قرآن نسبت به نهاد خانواده برای آن است که خوبی‏ها و بدی‏های جامعه از خانواده برمی‏ خیزد. چرا که اعضای خانواده نزدیک‌ترین افرادی هستند که با هم پیوند وثیق دارند و بیشتر ظرفیت‌های اخلاقی و معنوی در این نهاد بروز می‌کند و در حقیقت خانواده یک نهاد اساسی است که به صورت جامعه خرد و کوچک عمل می‌کند. اسلام بر این نکته تأکید دارد که اعضای خانواده باید با حفظ رعایت فضایل اخلاقی بر تحکیم آن همت گمارند و بر پایه محبت و رحمت و گذشت و مهربانی، اخلاق انسانی را شکوفا سازند. نقش خانواده در سالم‌سازی جامعه و یا انحطاط آن به اندازه‌ای است که علامه جوادی آملی می‌نویسد: «با توجه به آیات الهی اگر گفته شود که هدایت و ضلالت افراد مرهون هدایت‏ها و گمراهی‏های خانوادگی است، سخنی به گزاف گفته نشده است».

با توجه به نقش مرکزی که خانواده در پیشرفت جامعه دارد، قرآن کریم ارکان استواری و استحکام خانواده را بیان می‌کند. از نگاه قرآن کریم دست‌کم سه عامل اساسی در استحکام بنیان خانواده نقش دارد:

الف) مودت:

شکل‏گیری خانواده تا وقتی بر اساس غریزه باشد، قوام و دوامی نخواهد داشت؛ زیرا هر چه بر سن همسران افزوده شود، غریزه گرایش به همسر ضعیف‏تر شده و پایه زندگی که مودت غریزی است، سست‏تر می‏ شود، در نتیجه خانواده فرو می‏ پاشد؛ اما اگر دوستی بر اساس عقل باشد، با افزایش سنِ شوهر و همسر، تجارب عقلی قوی‏تر و پایه زندگی عقلی محکم‏تر می‏ شود، در نتیجه اعضای خانواده با هم صمیمی ‏تر و مهربان ‏تر می ‏شوند. در حقیقت، محبت و دوستی گاهی بر اساس منطق و استدلال و عقل و زمانی بر پایه عواطف و احساساتِ غریزی پایه ‏ریزی می‏ شود. قوام این دو نوع مودت یکسان نیست، بلکه یکی پایدار و دیگری ناپایدار است: محبتی که با ملاک عقل و منطق همراه باشد، شالوده‏ای مستحکم دارد؛ ولی اگر معیارش عاطفه و حس غریزی باشد، پایه ‏اش سست و متزلزل است.

ب) رحمت:

رسیدگی به نیازهای عاطفی و طبیعی یکدیگر، عامل اصیل دوم در تأسیس و دوام خانواده است. شاید کمتر خانواده را بتوان یافت که اختلاف سلیقه و نظر در آن وجود نداشته باشد، اما سفارش قرآن آن است که اعضای خانواده با گذشت و رأفت و رحمت با همدیگر تعامل و مشکلاتشان را حل کنند. خانواده‏ ای که بر محور دو رکن مودت و رحمت شکل گیرد، دارای اساسی مستحکم است و جامعه‌ی متشکل از چنین واحدهایی نیز استوار و نیرومند خواهد بود

ج) ارتباط با خویشاوندان:

رعایت ارحام در اسلام به قدری مهم است که خدای سبحان همان‏گونه که گرامیداشت پدر و مادر را کنار شکر از خود یاد می‏ کند و به تکریم آنان بها می ‏دهد: «اَنِ اشکُر لی ولِولِدَیک» شکرگزار من و پدر و مادرت باش. درباره ارحام نیز به سبب اهمیت آن می‏ فرماید از خدا و ارحام بپرهیزید: «واتَّقوا اللهَ الَّذی تَساءَلونَ بِهِ والارحام» . در یک آیه سخن از «خدا و پدر و مادر» است و در آیه دیگر از «خدا و ارحام» و این نشانه نهایت اهمیتِ اسلام به خانواده و پیوند خویشاوندان است.

۴-۲- حکومت دینی:

حکومت دینی بنیادی‌ترین سازوکاری است که جامعه از طریق آن به اهداف خود دست پیدا می‌کند. به همین دلیل پیشرفت کوثری بدون پیشرفت در عرصه سیاست امکان‌پذیر نیست. به اعتقاد علامه جوادی آملی ، جامعه بدون نهاد حکومتی قطعاً اجتماعی غیرانسانی است، زیرا انسان‏ها برای رسیدن به کمال و سعادت خلق شده‏اند که بی‏قانون دست‌یافتنی نیست و صرف وجود قانون نیز نمی‌تواند جامعه بشری را به سمت کمال و پیشرفت هدایت کند. قانون وقتی زمینه‌های ترقی و تعالی جامعه را فراهم می‌کند که در جامعه اجرا گردد به همین دلیل نیازمند سیستمی است که آن را به اجرا در آورد. بنابراین، نهاد سیاست و حکومت برای سامان دادن جامعه انسانی و سوق دادن آن به سوی ترقی و پیشرفت یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است.

۴-۳- توسعه نهاد تعلیم و تربیت:

دیگر راهکار قرآنی برای پیشرفت و تعالی جامعه اهتمام به تعلیم و تربیت، تقویت و گسترش نهادهایی است که نقش تعلیم و تربیت را در جامعه بر عهده دارند. هر جامعه‌ای متشکل از نهادهای مختلفی است که هر کدام عهده‌دار بخشی از نیازهای اساسی آن است. نهاد اقتصاد عهده‌دار رفع نیازهای اقتصادی، نهاد سیاست عهده‌دار محافظت از نظم و تحقق اهداف جامعه، نهاد فرهنگ تأمین کننده الگوهای عمل، می‌باشند.

یکی از نهادهای اجتماعی که نقش اساسی در پیشرفت جامعه دارد، نهاد تعلیم و تربیت است. به باور علامه جوادی آملی ، در درجه بندی نهادهای اجتماعی، نهاد تعلیم و تربیت، مهم‏ترین و برترین سازمان اجتماعی است. زیرا تنها نهاد اجتماعی برای رشد ذهنی و عقلی و به فعلیت رساندن قوه عقلانی و استعداد حیات انسانی به شمار می ‏آید. «ملت زمانی به زندگی انسانی و جامعه وقتی به حیات انسانی دست می ‏یابد که در مسیر عقلانیت قرار گیرد و نهاد تعلیم و تربیت برای همین هدف شکل گرفته است».

به بیان دیگر، نهاد تعلیم و تربیت یک نهاد مرکزی و راهبردی است بدین معنی که پیشرفت سایر عناصر ساختی و نهادی جامعه نظیر اقتصاد، فرهنگ، سیاست، صنعت وابسته به عملکرد درست و میزان توسعه‌یافتگی نهاد تعلیم و تربیت است، به طوری که می‌توان گفت پیشرفت در خرده نظام‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و غیره تابعی از رشد و توسعه نهاد آموزشی و پرورشی جامعه است. بر همین پایه، در فرهنگ اسلامی، تربیت و تعلیم منزلت والایی دارد و در آیات و روایات بسیار بر آن تأکید شده است: «کَما اَرسَلنا فیکُم رَسولًا مِنکُم یَتلوا عَلَیکُم ءایتِنا ویُزَکّیکُم» ؛ «یَتلوا عَلَیهِم ءایتِهِ ویُزَکّیهِم ویُعَلِّمُهُمُ الکِتبَ والحِکمَة» .

اصولاً رسالت دین حق این نیست که به مردم توصیه کند چه رنگ یا لباس یا چه سبک غذایی برگزینند؛ زیرا این‌گونه امور به حسب اقلیم‌ها و فرهنگ‌های گوناگون، تفاوت پیدا می‌کنند. آنچه دین حق بیان می‌دارد شامل خطوط کلی زندگی و زیربناهای حیات انسان، با صرف‌نظر از آن اختلاف‌ها است. این خطوط کلی، بر خلاف آن اعتباریات محض، هرگز با قرارداد تعیین نمی‌شوند، بلکه بر رابطه خاص انسان با جهان استوارند؛ رابطه‌ای که در هیچ سرزمینی با سرزمین دیگر متفاوت نیست.»

انتهای پیام



پست های مرتبط

پیام بگذارید