نوروز، عید جهانی برکت

عید نوروز در ایران، عید برکت است. نقل شده زمانی که اسکندر به تخت جمشید رسید و تصمیم گرفت تمام گنج آن را که بخش عظیمی از آن پیشکش‌های نوروزی به دربار شاه بوده، با خود ببرد چهارپا کم آورد و دستور داد تا از بابل و شوش چهارپا بیاورند.

بخش عظیمی از ثروت تخت‌جمشید هدایای متبرکه بود که هر ساله در نوروز به تخت جمشید آورده و به گنجینه سپرده می‌شد؛ نزدیک به ۲۰۰ سال ظرف‌های نقره و طلا، پارچه‌های زربفت و سیم بافت و دیگر اشیای گرانبهای دیگر. در پارسه گرد که زادگاه کوروش بود هم مقدار زیادی کالا در گنجینه بود.

عید نوروز را که با برکت همراه است، به جمشید نسبت داده‌اند چرا که جمشید محبوب‌ترین چهره پیش از اسلام است و فریدون و هیچ کس از پادشاهان محبوبیت جمشید را نداشتند. خیلی چیزها را به جمشید نسبت داده‌اند مثلاً در وندیداد (یکی از کتاب‌های اوستایی) آمده که بزرگ شدن جهان به خاطر جمشید بود. در دوره او نه مرگ بود، نه پیری و نه درد. دوره او با زیبایی‌های بسیاری همراه بوده و خاطره خوشی بر اذهان مردم آن زمان به جا ماند. چینی‌ها هم جمشید را به نحوی ستایش می‌کردند و به او یَم می‌گفتند و مجسمه‌هایی برایش ساختند. مجسمه‌های عظیمی از جمشید یا یم در معابد چینی و بودایی هست بنابراین جمشید یک شخصیت خدایی اصیل و شگفت‌آور است. شخصیت جمشید بسیار اسطوره‌ای است و پیوند نوروز با او نشان می‌دهد که نوروز چقدر می‌تواند قدمت داشته باشد.

طبق پژوهش مهرداد بهار، جشن نوروز از هزاره سوم پس از میلاد در آسیای غربی رواج داشت: عید آفرینش که در اوایل پاییز و عید باززایی که در آغاز بهار برگزار می‌شد. این عید باستانی حتی تا اواسط هزاره نخست پس از میلاد در آسیای غربی وجود دارد و در واقع قدمت هر دو در این منطقه نشان داده می‌شود در ایران هم نوروز عید بهاری و مهرگان عید پاییزی بوده است اما این به معنی وام گیری از بین النهرین نیست. هر قومی کیفیت ویژه خودش را دارد ولی در این مجموعه وجوه مشترک است از جمله مسئله اعیاد آفرینش و مسئله باززایی و خدای شهید شونده که در هندوستان به صورت داستان رامایانه و در ایران به صورت داستان سیاوش است. در ایران عید نوروزی در آغاز بهار بوده. عید نوروزی ما در بین النهرین هم سابقه دارد. نوروز جشن عمومی منطقه بوده و وام‌گیری نیست. اگر توجه کنیم که بین النهرین از طریق فلات ایران مسکون می‌شود، ممکن است این سنت یکی از سنت‌های کهن فلات ایران باشد که بعدها با کوچ نشینی‌های بومیان نجد ایران به بین النهرین در حدود هزاره پنجم پس از میلاد به بین النهرین و غرب آسیا رفته. البته مدرک موثقی در این زمینه وجود ندارد اما هزاره سوم پس از میلاد آیین نوروزی در بین النهرین بوده چون ما به آیین زن و مرد از هزاره سوم در بین النهرین می رسیم و این نشان می‌دهد که آیین مزبور مربوط به ایزد شهید شونده و همسرش بوده.

در کتاب «آیین شهریاری در شرق» آمده است که در اهواز و به احتمال زیاد در تخت‌جمشید مراسم عظیمی برگزار می‌شده. در این سنت‌ها بخش زیادی از سنت‌های نوروزی بین النهرینی دیده می‌شود. در کل آیین‌های نوروزی جهانی هستند. این را در پدیده شناسی اسطوره و در دیدگاه میرچا الیاده می‌توان دید. در همه جای دنیا برای جشن سال نو چیزهای مشترکی وجود دارد ولی اسطوره نوروزی بین النهرین قدیم محلی است به این معنی که بنابراین اسطوره خدا شهید می‌شده و زنده شدن دوباره او با جشن و سرور همراه بوده است معمولاً پیش از پنجه یا خمسه مسترقه (پنج روز پیش از آغاز سال نو) خدا (دُموزی سومری یا سیاوشِ ایرانی) شهید محسوب می‌شده. در اینجا هم چند روز پیش از نوروز مردم به آرامگاه می‌رفتند چراغ می بردند و گریه و زاری می کردند چرا که بردن چراغ به منظور آن بوده که مسیر ارواح را روشن کنند به این امید که آنان بازگردند. شب عید دوباره خدا در نظر فَروَشی‌ها یا فروها زنده می‌شد و ارواح باز می‌گشتند. پس، دوازده روز که برابر دوازده ماه سال بوده جشن می گرفتند و شادی و پایکوبی می کردند، هر روز معرف یک ماه سال بود.

با توجه به آیین نوروزی در بین النهرین و محتویات کتاب سیروپدی اثر کزنفون تاریخ نگار مشهور، صبح نوروز، باید شاه هخامنشی حتماً در مراسم عظیمی شرکت می‌کرد و بنا به سنت‌های آسیای غربی تاج شاهی بر سر می‌گذاشت. این عمل که هر ساله انجام می‌شد سمبل این بود که شاه تایید الهی را با خود دارد. در واقع این وظیفه شاه بود که همیشه با دیوان بجنگد و آنان را سرکوب کند تا شایسته سلطنت در سال آینده باشد. نقش ازلی چنین نبردی را در تخت جمشید می بینیم: خداوند با مظاهر شر نبرد می‌کند و این موجود شر دارای سر و دست و بدنی شبیه شیر است اما تنش پوشیده از پر و بال و پاهایش چنگال‌هایی مثل عقاب و دمش مثل کژدم است. این شر نکبت بار می تواند مظهر مرگ و نیستی باشد، شیر با مرگ بی ارتباط نیست و فایق آمدن به شیر یعنی زندگی مجدد به همین دلیل روی بسیاری از گورهای منطقه بختیاری شیری روی چهار پا ایستاده یا نشسته است، یعنی او حاکم و حافظ مرده است.

در شاهنشاهی هخامنشی، اقوام ایرانی و بیگانه تابع آن که اکثر معتقد به لزوم اجرای مراسم نوروزی بودند تا زندگی‌شان پربرکت باشد هر ساله نمایندگانی را هنگام نوروز به تخت جمشید، این معبد بزرگ می فرستادند تا ظاهراً پس از تاجگذاری دوباره شاه، نمایندگانشان به حضور او برسند و سلطنت او را بزرگ نشان دهند و هر کدام کالای محلی خودشان را به عنوان باج و هدیه تبریک به شاه تقدیم کنند. نقش‌های برجسته پلکان‌های آپادانا بخش مهمی از این جشن را مجسم می‌کند.

کزنفون از تشریفات جشن در ایران در قرن چهارم پس از میلاد و پس از اصلاحات اردشیر دوم یاد می‌کند. به گمان او این جشن هر ساله برپا می‌شده که در آغاز گروهی از مردان نیزه‌دار می‌آمدند سپس گاوان و اسبانی را برای قربانی می‌آوردند، سپس گردونه مقدس اهورامزدا و از پس آن دو گردونه مهر و ناهید می‌آمدند. آن وقت آتشدانی روشن حمل می‌شد و پشت آن شاه با لباس سلطنتی در گردونه خودش می‌آمد و بعد از آن بقیه سوارکاران، نیزه داران و انبوه بزرگان و درباریان سوار بر اسب می آمدند.

به قول کزنفون، در اواخر برگزاری آیین، همه مراسم قربانی را به جا می آوردند. اگر درست بگوید نخست، شاه قربانی می‌کرد تا اهورامزدا را با این قربانی از وفاداری خودش آگاه و خشنود کند. پس از آن، مراسم اسبدوانی برگزار می‌شد که شاه هم در آن شرکت می‌کرد و گاوی به جایزه می‌برد. احتمال داده می شود، این آیینِ قرن چهارم پس از میلاد، نماد نبرد مهر و گاو باشد و شاه گاو را به اسارت بگیرد و قربانی کند. این هم نباید ربطی با عصر داریوش و خشایارشاه داشته باشد چون اهمیت مهرو ناهید متعلق به عصر این دو نیست . به هر حال ظاهراً پس از استراحت کافی، مراسم سلام و تبریک آغاز می‌شد. شاه بر تخت سلطنت عظیمی که نقش آن در تخت جمشید وجود دارد می نشست و به ترتیب اول پارسیان و مادها به حضور شاه می‌رسیدند، فرارسیدن سال نو و سلطنت دوباره را تبریک می‌گفتند و دست بوسی می‌کردند و آنچه را که با خود آورده بودند برای تبریک در پهلوی تخت می گذاشتند که به گنجینه برده می‌شد.

به گفته کزنفون، پس از این مراسم جشن بزرگی برپا می‌شد که بزرگان شاهنشاهی در آن شرکت می‌کردند. در این مراسم بزرگان به فرودستان هدیه می‌دادند و هدایای سلطنتی خود را دریافت می‌کردند اما به احتمال قوی شاه به صورت مستقیم در این جشن شرکت نمی کرد چرا که شاه در عصر داریوش و خشایار تنها یا فقط با همسر خودش غذا می‌خورد. اما ممکن است به طور استثنا در این مراسم شرکت می‌کرده است. اینکه آیا در برگزاری سنت نوروزی، شاهان هخامنشی مثل نمونه‌های بین النهرینی و نمونه‌های تاریخی عصر اسلامی تا زمان حاضر در ایران آیین میر نوروزی را هم اجرا می‌کردند یا نه خبری وجود ندارد. در عصر بین النهرینی این آیین پنج روز قبل از نوروز برگزار می شد و شخصی محکوم به مرگ را موقتاً به تخت می نشاندند و درست قبل از مراسم نوروزی او را به قتل می رساندند تا همه شومی‌های سال گذشته و شاید آینده با مردان محکوم به مرگ تمام شود و شاه در سال آینده به فرمانروایی الهی خویش به خوشی ادامه دهد. شاید در عصر هخامنشی این موارد صورتی نمادین و تفریحی داشته و از قتل خبری نبوده است. به این ترتیب جهان نظمی نو و تبرکی نو پیدا می‌کرد و با کشتن یا گریز میرنوروزی که مظهر آشفتگی ازلی بود، جهان را از نو (نظم و راستی) فرا می گرفت.

با این وجود هر حکومتی که به خودکامگی بپردازد و خود را مستحق سلطنت ابدی بداند و برای خود رقیبی نبیند سرانجام به فساد منجر می‌شود و پا به پای رشد فساد سستی می گیرد و توان قدرتش از دست می‌رود آن وقت مثل پیکری بزرگ اما بی روح از پا در می آید. این قانونِ تاریخ بر هخامنشیان که خود را استثنایی در تاریخ سقوط خودکامگان می‌دیدند جاری شد و سرانجام گروهی بیگانه به این مرکز و معبد عظیم هخامنشی یعنی تخت جمشید پا گذاشتند.

گفته می شود زمانی که اسکندر تخت جمشید را آتش زد و شعله‌ها بالا می‌گرفتند، فرش‌ها و پردهای ابریشم می‌سوختند، ۲۰ هزار قاطر و پنج هزار شتر، گنجینه تخت جمشید را برای او حمل می‌کردند و می‌بردند.

انتهای پیام



پست های مرتبط

پیام بگذارید