عراقیها هلهله میکشیدند به تصور اینکه تانکهای ایرانی رو زدند روز بعد رادیو فارسی زبان عراق اعلام کرد که در منطقه دارخوین ۶ تا از تانکهای ایرانی را به آتش کشیدند. بچههای کمیته میخندیدند و میگفتند آخر خانه خرابها ما اصلاً تانک نداریم. ۶ تانک را کجا زدید؟
به گزارش در خبرها، سید مصطفی ادبدوست بیستم دی ۱۳۳۴، در تهران چشم متولد شد. پدرش سیدحسین و مادرش، آمنه نام داشت. او تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی در جبهه حضور یافت. نوزدهم آذر ۱۳۵۹، با سمت فرمانده محور در جاده آبادان – ماهشهر بر اثر سوختگی شهید شد.
درهمان روزهای اول جنگ سیدمصطفی با یک گروهان از نیروهای کمیته عازم خوزستان شد گروهان تحت امر سید مصطفی در منطقه دارخوین مستقر شد. نیروهای سید مصطفی در محور آبادان به ماهشهر مستقر شدند حدود دو گروهان فقط یک «توپ ۱۰۶» با تعدادی «ژ ۳» داشتند. یک بلدوزر و یک لودر هم داشتند که شبها تا صبح آنها با رانندگان فداکار مثل محمدی و کبیری مشغول تهیه سنگر و کانال کشی و ایجاد خاکریز بودند. سید مصطفی تا صبح همراه آن دو راننده بر ایجاد کانال و خاکریز نظارت میکرد پس از چند روز که کار خاکریز تمام شد، سید مصطفی یک ابتکار عالی به خرج داد.
به دستور سید مصطفی تعدادی از لاشه خودروها را جمعآوری کردند آنها را به شکل تانک روی هم سوار کردند. بشکههای پر از قیر و گازوئیل را بغل آنها گذاشتند. سپس با ایرانیتها و فیبر چند لوله همانند لولههای مسلسل تانکها روی آن قراردادند. درواقع ماکتهایی به شکل تانک درست کردند که هرکس با دوربین از دور نگاه میکرد فکر میکرد که آنها تانک هستند. روز بعد عراقیها روی ماکتهای تانکها آتش گشودند. همین که عراقیها تیراندازی میکردند بشکهها آتش میگرفتند و شعلههای آتش زبانه میکشید. عراقیها هلهله میکشیدند به تصور اینکه تانکهای ایرانی رو زدند. روز بعد رادیو فارسی زبان عراق اعلام کرد که در منطقه دارخوین ۶ تا از تانکهای ایرانی را به آتش کشیدند. بچههای کمیته میخندیدند و میگفتند آخر خانه خرابها ما اصلاً تانک نداریم. ۶ تانک را کجا زدید؟
یک روز بنیصدر با تعدادی نظامی و غیرنظامی و محافظینش آمد بازدید. سید مصطفی اصلاً آنها را تحویل نگرفت و اهمیت نداد. بنیصدر ناراحت شد و به روی خودش نیاورد. با ژست مخصوص آمد جلو و خطاب به سیدمصطفی گفت: «این بچه ها را جمع کردی اینجا که چی؟ بهتره برگردید سر خانه و زندگیتان. مطمئن باشید اگر شما کار جبهه رو بدتر نکنی بهتر هم نمیکنید با این چندتا اسلحه «ژ ۳ » میخواهی چه کار کنی؟»
سید مصطفی گفت «شما که دستور دادهاید به ما اسلحه و مهمات ندهند این Lژ ۳ »هایی هم که میبینی غنائم قبل از انقلاب هستند که بدست آوردهایم. جناب بنیصدر این را هم بدانید اگر این «ژ ۳ » ها رو هم از ما بگیرند با چوب و چماق و مشت هم که شده از میهن اسلامی مان دفاع خواهیم کرد.»
سید مصطفی در آبادان امورات گردان را به معاونش اکبر سپرد و خود برای تهیه اسلحه به تهران رفت چون مشکلاتی در کمیتههای تهران پیش آمده بود سید تا مدتی مشغول رفع مشکلات کمیتهها شد ولی مقدار زیادی اسلحه و مهمات برای واحدهای کمیته به دارخوین فرستاد.
در تهران مسئولان به سید مصطفی مأموریت دادند که با گروهی از کارشناسان اسلحه و تجهیزات برای خرید اسلحه و تجهیزات عازم خارج از کشور شود و مسئولان این کار را ضروری تر و واجب تر از جبهه میدانستند. سید مصطفی با اکیپ کارشناسی بالاخره بخشی از سلاحهای موردنیاز نیروهای مسلح را خریداری و وارد کشور کردند.
مجدداً بعد از مدتی هیئتی که سید مصطفی هم همراهشان بود برای عقد قرارداد خرید سلاح و تجهیزات و تولید بعضی از سلاحهای سبک در ایران برای باردوم عازم خارج شدند که این مأموریت مهم هم به نحو احسن انجام شد.
انتهای پیام