ژاله خون شد، خون، جنون شد

بزرگ‌ترین زیان ۱۷ شهریور برای حکومت پهلوی این بود که احساسات عمومی را چنان تحریک و تهییج کرد که شماری از محبوب‌ترین و مشهورترین چهره‌های موسیقی و ادبیات را به صحنه آورد؛ چندان‌ که جمعی از چهره‌های برجستۀ موسیقی رادیو همراه حسین علیزاده به صورت دسته‌جمعی از رادیو استعفا دادند و خارج شدند و به همین نیز بسنده نکردند و با شعر و ترانه و آواز مردم را همراهی کردند.

به گزارش در خبرها و به نقل از عصر ایران، در سالروز کشتار میدان ژاله در تهران همچنان و در پی ۴۴ سال دو پرسش جدی دربارۀ آن وجود دارد و یک نکتۀ آماری.

اولین پرسش این است که مگر تنها ۱۲ روز قبل از آن جعفر شریف‌امامی با شعار «دولت آشتی ملی» نخست‌وزیر نشده بود؟ آن آشتی ملی چه بود و این کشتار چه؟ ضمن اینکه در تظاهرات چند روز قبل که شخصیت‌های درجه اول انقلابی هم شرکت داشتند، هیچ خشونتی به کار گرفته نشد و اساسا چرا باید در دولت آشتی ملی حکومت نظامی اعلام می‌کردند؟ آیا کشتار ۱۷ شهریور به فرماندهی ارتشبد اویسی برای آن بود که دولت شریف‌امامی را ساقط کند و دولت نظامی تشکیل شود تا انقلاب بیش از آن شعله‌ور نشود؟ پس چرا این اتفاق نیفتاد؟ چون نتیجۀ معکوس داد و رژیم را از اعتبار انداخت؟

هوشنگ نهاوندی در کتاب «آخرین شاهنشاه» آورده است که بعدتر قرار بوده ارتشبد اویسی نخست‌وزیر دولت نظامی شود و منتظر دریافت حکم بوده منتها در دقیقۀ ۹۰ برنامه تغییر می‌کند و کار را به ارتشبد ازهاری می‌سپارند. بنابراین رؤیای اویسی برای نخست‌وزیری و سرکوب نظامی با دولت نظامی واقعیت دارد اما آنچه مایۀ تعجب است ادامۀ کار جعفر شریف‌امامی پس از کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ است که هیچ توجیه منطقی و عقلانی ندارد جز اینکه شاه گمان می‌کرده او می‌تواند همان نقش محمدعلی فروغی در سال ۱۳۲۰ را به سبب نزدیکی به انگلیسی‌ها ایفا کند.

تاریخ اما به گفتۀ هگل در مرتبۀ دوم به صورت کمدی تکرار می‌شود و شریف‌امامی هم مضحکه شد و کنار رفت و چنانچه اشاره شد قرار بوده اویسی بیاید اما ازهاری می‌آید که او هم با نطق مضحک خود در مجلس مضحکه شد و مردم در راهپیمایی‌های بزرگ تاسوعا و عاشورا به تمسخر نخست‌وزیر دولت نظامی پرداختند با شعار: ازهاری بیچاره، این ملت هم نواره؟ نوار که پا نداره! چرا که گفته بود صدای الله‌اکبر شبانه در بام‌ها از نوارهای ضبط صوت است و واقعی نیست!

این تناقض جدی است که اگر قرار بر دولت آشتی ملی بوده، حکومت نظامی دیگر چه صیغه‌ای بود و اگر بنا بر حکومت نظامی بود چرا اویسی را نخست‌وزیر نکرد و اگر می‌خواست بعدتر این کار را انجام دهد چرا ازهاری مأمور تشکیل دولت نظامی شد و روی کار آمدن دولت نظامی چه نسبتی با پیام مشهور شاه داشت که «صدای انقلاب شما را شنیدم.»

در غیاب اسدالله علم که عقل منفصل شاه بود، پهلوی دوم قادر به تصمیم‌گیری سریع نبود. کمااینکه اگر می‌خواست دولت را به نظامیان بسپارد، باید به جای شریف‌امامی یک ژنرال منصوب می‌کرد و اگر بنا بر گشایش سیاسی بود و صدای انقلاب را شنیده بود چرا دولت نظامی و چرا همان زمان شاپور بختیار نخست‌وزیر نشد؟

اینها نشان می‌دهد شیرازۀ امور از دست شاه خارج شده بود و درون حکومت هم دو جناح در تقابل بودند. یکی خط سرکوب و دیگری مدارا و شاه قادر به انتخاب نبود و هم دولت آشتی‌ ملی روی کار آورد، هم حکومت نظامی اعلام کرد. هم پیامی را که رضا قطبی، رییس رادیو وتلویزیون و مجری خواست‌های فرح نوشته بود خواند که چند بار لفظ انقلاب در آن آمده بود و هم دولت نظامی روی کار آورد و تازه نه اویسی که ازهاری را! لفظ «انقلاب» در پیامی که شاه خواند نشان می‌داد متن، نگارش متن کار تحصیل‌کردگان فرانسه است چون خود آیت‌الله خمینی هم تا قبل از آن لفظ نهضت و جنبش را به کار می‌برد. (قابل توجه سلطنت‌طلبان رسانه‌های فارسی‌زبان برانداز که منکر انقلاب ۵۷ اند. در حالی ستایشگر شاه و بختیارند که آن دو انقلاب را به رسمیت شناختند ولی اینها انکار می‌کنند!)

پرسش دوم این است که چرا اعلامیۀ حکومت نظامی ساعت شش صبح جمعه از رادیو خوانده شد؛ در حالی که قرار بود شب قبل اطلاع‌رسانی شود؟ هوشنگ نهاوندی در کتاب خود آورده که قرار بوده پنج‌شنبه شب از رادیو و تلویزیون اطلاع‌رسانی شود ولی اعلامیه را صبح جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ از رادیو می‌خوانند که تظاهرکنندگان در مسیر میدان ژاله بودند و در آن روزگار هم که از موبایل خبری نبود و روزنامه‌ها هم جمعه‌ها منتشر نمی‌شوند و یگانه وسیلۀ اطلاع‌رسانی دربارۀ چنین خبری تنها رادیو بود.

مشخص نیست تأخیر عمدی در اعلام خبر برقراری حکومت نظامی در تهران کار رضا قطبی رادیو و تلویزیون بود که تشدید سرکوب را قبول نداشت و امید داشت با وساطت فرح قضیه منتفی شود یا خود اویسی که می‌خواست کار را تمام کند و رشتۀ امور را در دست بگیرد؟ پاسخ این پرسش روشن نیست و همچنان این ابهام باقی است که چرا صبح جمعه اطلاع دادند در تهران هم مانند اصفهان حکومت نظامی برقرار شده و به موجب آن با اجتماعات برخورد خواهد شد؟

کشتار ۱۷ شهریور برای آن بود که خط سرکوب دست بالا را پیدا کند ولی قضیه به عکس می‌شود و گویا زور جناح دیگر درون حاکمیت و خط فرح - نراقی - قطبی - نصر می‌چربد که معتقد به پذیرش اعتراض و انقلاب بودند و نه سرکوب؛ آن هم به سبک اویسی و به شیوۀ ۱۷ شهریور و خواستار بازداشت هویدا، همایون و نصیری به عنوان سه چهرۀ اصلی مسبب اعتراضات می‌شوند. (اولی به خاطر فساد، دومی مقالۀ روزنامۀ اطلاعات در توهین به امام خمینی و سومی هم رفتار ساواک) و شاه نیز آن پیام را می‌خوانَد: من صدای انقلاب شما را شنیدم و می‌پذیرد که اشتباهاتی مرتکب شده و با این حال دولت نظامی را روی کار می‌آورد!

بزرگترین زیان ۱۷ شهریور برای حکومت پهلوی این بود که احساسات عمومی را چنان تحریک و تهییج کرد که شماری از محبوب‌ترین و مشهورترین چهره‌های موسیقی و ادبیات را به صحنه آورد. چندان‌ که جمعی از چهره‌های برجستۀ موسیقی رادیو همراه حسین علیزاده به صورت دسته‌جمعی از رادیو استعفا دادند و خارج شدند و به همین نیز بسنده نکردند و با شعر و ترانه و آواز مردم را همراهی کردند.

نکتۀ آماری هم این است که آمار رسمی و آنچه در اطلاعیۀ فرمانداری نظامی تهران دربارۀ تعداد کشته‌ها ذکر شد «درست» بود و تعداد شهدا با احتساب مجروحانی که بعدتر به شهادت رسیدند نزدیک به ۱۰۰ نفر است نه چند هزار نفر که مردم می‌گفتند. چنانچه در صفحات اول روزنامه‌های ۱۸ شهریور ۱۳۵۷ ثبت شده آمار کشته‌ها (شهیدان) تا ساعت ۱۷:۳۰ و مطابق اطلاعیه شماره چهار، ۵۸ نفر است و البته تا شب بالاتر رفت. منتها چون ۱۰۰ کشته در تظاهرات شهری عدد بالایی است و بی‌سابقه بود از حیث تأثیرگذاری جنایت در افکار عمومی در اندازۀ چند هزار نفر در نظر آمد؛ خصوصا اینکه تنها سه روز قبل و پس از نماز عید فطر در راهپیمایی از تپه‌های قیطریه هیچ برخوردی صورت نگرفته بود.

مهم‌تر اینکه مردم در طول سال‌ها به رسانه‌های حکومتی بی‌اعتماد شده و از این مجموع آمار ۱۰۰ نفر را باور نکردند. (با احتساب درگیری‌های پراکنده در آن روز تا ۱۲۰ نفر هم ذکر شده)

یکی از دلایل دیگر این بود که میشل فوکو، متفکر پرآوازۀ فرانسوی، که در همان ماه و از طرف یک روزنامۀ ایتالیایی شهریور به ایران آمد و انقلاب ایران را «انقلابی در جست‌وجوی معنی و نه مطابق آموزه‌های مارکسیستی» توصیف کرد بارها از چهار هزار کشته در ۱۷ شهریور سخن به میان آورد. این در حالی است که او یک هفته بعد از ۱۷ شهریور به تهران آمده بود. فوکو تا دوم مهر ماند و بار دیگر در ۱۸ آبان هم به ایران سفر کرد و این بار هم یک هفته ماند. رفت اما عدد ۴۰۰۰ که واقعی نبود روایت رسمی شد در حالی شمار کل شهیدان انقلاب از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و حتی با احتساب قربانیان سینما رکس کمتر از چهار هزار نفر بلکه کمتر از سه هزار نفر است؛ اگر چه در مقدمۀ قانون اساسی هم عدد ۶۰ هزار ثبت شده؛ حال آنکه امام خمینی در مهر ۵۸ یکی از ویژگی‌های انقلاب ایران را کم‌تلفات‌بودن آن ذکر کرد و نام‌های شهیدان که بعدها بر معابر و مکان‌ها نشست غالبا مربوط به جنگ هشت ساله است نه انقلاب ۵۷.

-------------------------------------

تیتر برگرفته از این شعر / ترانه که بعد از ۱۷ شهریور بر سر زبان‌ها افتاد:

ژاله بر سنگ افتاد، چون شد؟ / ژاله، خون شد

خون، چه شد؟ خون چه شد؟ / خون، جنون شد

ژاله خون کن! /خون، جنون کن!

سلطنت، زین جنون، واژگون کن! / ژاله بر گُل نشان، گل‌پران کن!

بر شهیدانِ زمین، گلستان کن! / نام گمنام‌ها جاودان کن!

تا به صبح آید این شام تیره / در شبِ تیره آتش‌فشان کن!

دست در کن!/ شو خطر کن!/ خانۀ ظلم زیر و زبر کن!

جانِ خواهر، روستایی! برادر!/ پیشه‌ور! ای جوان! ای دلاور!

ما همه یک صف و در برابر/ آن ستمکار، آن تاج بر سر

خواهر من، گرامی برادر! / چون به هر حال تنهاست مادر

من به خاک افتادم، تو بگذر‍!/ بهرِ ایجاد دنیای بهتر

ای شما ای صف بی‌شماران! / اشک من در نثار شمایان

بر سر هر گذرگاه و میدان/ ژاله شد، ژاله شد، ژاله چون شد؟

ژاله خون شد، ژاله دریای خون شد/ خون جنون، خون، جنون

سلطنت، واژگون، واژگون شد...

انتهای پیام



پست های مرتبط

پیام بگذارید