استعداد یا سرمایهگذاری؟ این سوالی است که همواره درباره علت پیشرفت کشورهای صاحب سبک مطرح میشود که چطور برخی از کشورها توانستهاند از نظر فوتبالی، سرآمد باشند و بخش عمدهای از ستارههای دنیای فوتبال پرورش یافته در این کشورها هستند؟
به گزارش در خبرها، به طور کلی میتوان گفت کشورهایی سرآمد دنیای فوتبال هستند که توانستهاند قهرمانی در جام جهانی را هم تجربه کنند. برزیل، آرژانتین، فرانسه، ایتالیا، انگلیس، اسپانیا، آلمان و اروگوئه هشت کشوری هستند که در تمام ادوار جام جهانی موفق به قهرمانی شدهاند و برخی کشورها مانند هلند و در گذشته امثال سوئد، مجارستان و بلژیک هم گاهی تا یک قدمی کسب این جام پیش رفتند اما مقهور قدرت رقبای خود شدند.
اما چه عاملی باعث برتری کشورهایی شده که مدعیان اصلی قهرمانی در جام جهانی هستند؟ استعداد یا برنامهریزی؟ آیا استعداد حرف اول را می زند یا برنامه ریزی؟ وجود کدام عامل منجر به برتری کشورهایی شده که قهرمانان جام های جهانی هستند؟
اگر بگوییم استعداد، به طور قطع کافی نیست. نگاهی به فهرست قهرمانان جام جهانی نوجوانان و جوانان نشان می دهد که کشورهایی مانند نیجریه و نه چندان مطرح توانستهاند قهرمانیهایی را در این رده سنی کسب کنند اما وقتی پای تداوم آموزش و برنامهریزی مطرح میشود، کشورهای اروپای غربی بیشترین قهرمانی را در جهان کسب کرده اند.
جلال چراغپور، مرتضی محصص و فریدون معینی، سه کارشناس و مدرس فوتبال، به بررسی این سوال نشستهاند که چه حدی از استعداد برای موفقیت در فوتبال مهم است؟ آیا وجود سخت افزار مناسب و برنامهریزی تحت هر شرایطی به موفقیت منجر میشود؟ اگر میشود چرا کشورهایی مانند آمریکا، چین و حتی ژاپن هنوز نتوانسته جایی در میان کشورهای درجه دو و حتی سه جهان پیدا کنند؟
در ادامه این مصاحبه را میخوانیم:
سوال: چه حدی از فوتبال استعداد است؟ اگر یک کشور همه امکانات و سخت افزار را داشته باشد، می تواند به سطح اول دنیا برسد؟ ژاپن و کره سخت افزار را تا حد بسیاری دارند اما هنوز به آن نقطه نرسیده اند.
جلال چراغپور: آیا فقط این کشورها متوجه عقب افتادگی خود شدهاند و آزمایشگاه و علوم را وارد فوتبال کردهاند؟ اگر فقط یک کشور، مسیر درست آموزش را طی کند، نیاز به صد سال هم نیست. در عرض ۱۰ سال میتوان رشد کرد اما مسئله این است که علم به طور مرتب شناور است و کسانی که در حد اعلای ورزش قرار دارند، نمیخواهند جایگاه خود را از دست بدهند و به طور مرتب دانش نوین را وارد ورزش فوتبال می کنند. در نتیجه پیشرفت در فوتبال هم یک مسابقه است.
به طور مثال فرض میکنیم که ایران، عربستان، کره و ژاپن بهترینهای آسیا هستد. این چهار تیم تلاش میکنند خود را به اروپای شرقی نزدیک کنند. اروپای شرقی هم تلاش میکند به کشورهای اسکاندیناوی نزدیک شود. اسکاندیناوی هم در صدد نزدیکی به اروپای غربی است. این فرآیند عینا مانند یک مسابقه است. اگر ما سطوح مختلف فوتبال را به هشت سطح دسته بندی کنیم، چند سال تمرین کردن باعث میشود به خط یک برسیم؟ این سوال به همان دلیل بیمعنی است که به معنی نمی رسیم.
سوال: اگر بالاترین سختافزارها در کشوری مانند ژاپن وجود داشته باشد و برنامهریزیهای لازم انجام شود، این کشور چند سال بعد به بالاترین سطح فوتبال میرسد؟ استعداد چقدر مهم است؟
فریدون معینی: استعداد حرف اول را می زند اما برنامه ریزیها مهم هستند. هر دو مسئله تاثیر زیادی در فوتبال دارند. کارشناسان بزرگ و دانشمندان خوب در زمینه فوتبال، متدهای مختلفی را در زمینه شناسایی فوتبال مطرح کردهاند. آنها از این مسائل هم استفاده میکنند. خلاقیت در همین افکار انتقادی است که به تکامل فوتبال کمک میکند.
استعداد یک امر ذاتی است که در نهاد شخص وجود دارد و باعث میشود کارها را خیلی راحت انجام دهد و سرعت پیشرفت یک فرد با وجود استعداد بیشتر است. همه انسان ها استعدادهای متعددی دارند. در فوتبال استعداد مهم است و باید هر چه زودتر شناسایی شود. شناسایی استعداد در حال حاضر در رده سنی پنج تا هفت سال قرار دارد. خیلی اهمیت دارد که این بازیکنان آماده شوند و در ۱۲ تا ۱۵ سالگی، کارشناسان با درصد بالایی میتوانند بگویند که آیا این بازیکن به رده حرفهای میرسد یا خیر.
سوال: در قیاس با برنامهریزیها، میتوانیم بگوییم اگر سخت افزارهای موجود در کشور آلمان را به مدت ۴۰ سال در کشوری مثل ایران داشته باشیم، میتوانیم به نقطه اعلای آلمان برسیم؟
مرتضی محصص: استعدادیابی یک مقوله پیچیده و ناپایدار است. جورجینیو در مصاحبهای که در در خبرها منتشر شده، گفته بود در دوران حضورش در برزیل و در سن ۱۲ سالگی توسط باشگاه پالمیراس رد شده بود اما همین بازیکن با چلسی توانست پالمیراس را در فینال جام باشگاههای جهان شکست دهد. این داستان درباره لوکا مودریچ و کوین دبروین تکرار شده است. بازیکنی که در ۱۲ سالگی رد میشود، در بزرگسالی به جام جهانی میرود. لوکا مودریچ در کودکی توسط تیم اسپلیت کرواسی مردود میشود و به او میگویند فیزیک و قدرت بدنی مناسب را ندارد و به درد این تیم نمیخورد اما او به دینامو زاگرب میرود و بعدا موفق میشود. درباره کوین دبروین هم اینطور است. او خیلی خودسر بوده و خیلی از باشگاههای بلژیکی او را به عنوان بازیکن قبول نداشتند. الان عقیده شخصی من این است که از بهترین بازیکنان جهان فوتبال است.
باید دو مورد را اضافه کنم. یک کتابی وجود دارد راجع به طرز تفکر و فرهنگ باشگاه بارسلونا است. آقای دامیان ووگس درباره استعدادیابی نوشته است. می گوید گذشته از آمادگی جسمانی ، روانی، تکنیکی و تاکتیکی، به بازیکنانی احتیاج داریم که صاحب عزم قوی، پشتکار و سخت کوشی لازم باشند. رمزی در استعدادیابی نیست. مسلم است که همه بازیکنان باید آمادگی جسمانی، درک، شعور و تکنیک خوب داشته باشند. من میگویم "راحتی در ناخوشایندی است". تا چه حد یک بازیکن پشتکار و تحمل روزهای سخت را دارد. این مسئله بازیکنان را از هم جدا میکند.
مورد آخر "مالکیت" است. یک سری از بازیکنان ذاتا احساس مالکیت میکنند. من زمانی که در آمریکا بودم و از طریق آموزش به بازیکنان امرار معاش میکردم، برخی بازیکنان از همان سن کودکی خود را مربی و کاپیتان تیم میدانستند. اینها بازیکنان متفاوتی هستند. حتما تکنیک و مهارت سطح اول را ندارند اما همه چیز را در اختیار خود میخواهند و در کار مربی دخالت می کنند. حس مالکیت، عزم قوی، سخت کوشی و شجاعت می تواند فاکتورهای مهمی باشد.
سوال: میتوانید قدری این مسئله را باز کنید که چقدر استعداد و چقدر برنامه ریزی در فوتبال مهم است؟
جلال چراغپور: در مسابقه دو صد متر، فاکتورهای متعددی وجود دارد که به برتری یک دونده منجر میشود. گاهی اختلاف به حدی اندک میشود، که بعد از آن محدودیتهای نژادی را مطرح میکنند. به طور مثال میگویند دختران و پسران جامائیکایی در تمام فاکتورها مانند زمان عکسالعمل، نوع عضلات، سرعت و ... با بقیه نژادها فرق دارند. حال یک نژاد عربستانی و امارات چقدر باید کار کند که به یک دونده جامائیکایی برسد؟
بنابراین فوتبال به عنوان مجموعه ای از تمام فاکتورها از تمام ورزشها است. همه در حال کار کردن روی فوتبال هستند. به همین دلیل رسیدن به جواب اینکه یک کشور چقدر کار کند میتواند به سطح اول این رشته برسد، از دامنه علم خارج است.
سوال: پس فوتبال به استعداد در یک رشته و زمینه خاص خلاصه نمیشود؟
جلال چراغپور: در تحقیقاتی که در باره ارتباط با علم و فوتبال انجام شده، در این تحقیقات مشخص شده که تمرینات اخیر که برخواسته از تحقیقات علمی بوده، منجر به یک سری عقبافتادگیها در فوتبال شده است. حالا آمدهاند و میگویند مجددا به تمرینات سنتی برگردید. مثلا به تمرینات تاکتیکی کوچک مانند فوتبال ۶ به ۶ اشاره شده که همسترینگ را از قدرت انفجار خالی می کند و باعث پارگی ACL و همسترینگ شده و اخیرا هم میبینیم که شدت مصدومیتها زیاد شده است. این موضوع ناشی از انجام تمرینها در فضای کوچک است. در حالی که انجام تمرینات روی تپهها و انجام دوهای سرعت و شتاب، باعث افزایش استقامت ورزشکاران میشود. در این شرایط هم عضلات کوچک و کش آمدگیهایی برای فوتبالیستها پیش میآید.
سوال: با این حساب، فوتبال تلفیقی از رشتههای مختلف است؟
جلال چراغپور: در فوتبال باید شنا، بسکتبال، تنیس روی میز، تنیس و ... را به صورت مداوم انجام داد. حتی نرمش را هم باید انجام داد. نرمشهای ریتیمک باعث افزایش آمادهسازی جسمانی میشود و نباید تمرینات را به کار با دستگاه و سالن خلاصه کرد.
سوال: میگویید استعداد مهمتر از برنامهریزی است.
فریدون معینی: استعداد در مقابل کار سخت قرار گرفته است. بسیاری از بازیکنانی که مستعد بودند اما کار سخت را انجام ندادهاند، نتوانستند کارآمدی لازم را برای تیم خود داشته باشند و نمونههای این مثال را هم در ایران دیدهایم. کار سخت شما را به هدفتان میرساند. تحقیقات دانشمندان در این زمینه ثابت شده است. اگر امکانات و برنامهریزیها درست باشد، پیشرفت حاصل خواهد شد.
سوال: چندین سال است که کشور چین نمیتواند به رده اول آسیا هم برسد. کشورهای برتر جهان هم خیلی سخت با وجود چندین سال سرمایه گذاری، میتوانند در رده بزرگسالان از نظر باشگاهی و ملی پیشرفتی حاصل کند. به همین دلیل این احساس هست که استعداد اهمیت بیشتری دارد.
فریدون معینی: البته یک چیز خاص که یقینا بتوان گفت کدام یک برتر است، وجود ندارد. هر دو به کار سخت نیاز دارند. تحقیقات نشان داده خیلیها که استعداد بالایی داشتند اما سخت کار نکردهاند، هیچ وقت به قله ظرفیت خود نرسیدهاند. کسانی که استعداد کمتری داشتند، به قله رسیده اند. من بسکتبالیستی را سراغ دارم که در ۱۲ سالگی یک شوت موفق هم نداشت اما در بزرگسالی با سخت کوشی از نظر امتیاز آوری از مایکل جردن هم بالاتر قرار گرفت. کسانی که راه سختی را با پشت کار دنبال می کنند، حتی اگر استعدادشان کمتر از آدم های مستعد هم باشد، میتوانند بالاتر قرار بگیرند. مطالعاتی که در زمینه استعداد انجام شده، این نتایج را نشان میدهد. برنامه ریزی و هدایت بازیکنان مستعد خیلی به پیشرفت استعدادها کمک میکند. اولین چیزی که همه مربیان برای انتخاب بازیکنها میبینند، تواناییهای آن ها در زمین برای تصمیم گیری است. حتی در سنین پایین هم اینطور است. ظرفیتی که در وجود بازیکن می بینند، مهم است. گام اول استعداد است. دیدن مهارتهای یک بازیکن، باعث میشود انتخاب شود و به مسیر مناسب هدایت شود.
سوال: برخی از بازیکنان ایرانی بعضا به علت نداشتن سخت کوشی لازم نمیتوانند در شرایط دشوار و فوتبال حرفهای اروپا دوام بیاورند اما ذاتا با استعداد هستند.
مرتضی محصص: در باره فوتبال آلمان فرمودید. یک تعداد از بازیکنان ما به خارج از ایران می روند. فوق العاده با استعداد هستند واما به سرعت به ایران بر میگردند. من مشکل اساسی را در زندگی، در تمرین و نگرش آن بازیکن میدانم. بازیکنانی هستند که نمی توانند تحت فشار زندگی کنند. منظورم از تحت فشار بی پولی و بی غذایی نیست. منظورم شرایطی است که یک تیم حرفهای طلب می کند. چه غذایی را باید بخورد و با چه گروه از دوستان باید معاشرت کرد.
سوال: توصیهای برای این شرایط دارید؟
مرتضی محصص: به نظرم زمان آن رسیده که روی افکار خودمان تجدیدنظر کنیم. از راههای دیگری به پیشرفت فکر کنیم. اگر تا به حال نتیجه نگرفتیم باید ببینیم به چه صورت موفق خواهیم بود. منظورم نیست از هر راهی اما باید دید با کدام دسته از کارشناسان، امکانات و طرز فکر به عملکرد در سطح بالا می رسیم؟ کدام گروه هستند که در داخل و خارج از زمین در سطح بالا هستند.
مسعود معینی: حیف هست این جمله را نگویم. اگر استعداد با کار سخت توام شود، حتما بازیکن به موفقیت های بزرگی می رسد. این مسئله بارها ثابت شده است. درباره استعداد هم بازه سنی هفت تا ۲۲ سال، بسیار مهم است و مربیان میتوانند بازیکنانی که استعداد خاصی دارند، انتخاب کنند اما آکادمی های بزرگ دنیا میانگین سنی ۱۳.۶ سال را بازه مناسبی برای شناخت استعدادها میدانند.
انتهای پیام