به ما گفتند تا میتوانیم از خانه خارج نشویم و کارهای غیر ضروری را بگذاریم برای بعد، ولی انگار داشتند شوخی میکردند چون نهتنها همه کارمندان باید به محل کار میرفتند بلکه حتی دانشآموزان هم مجبور بودند به مدرسه بروند و هوایی را که سم مجسم است، به ریهها بکشند.
به گزارش در خبرها، روزنامه جام جم نوشت: «زندگی در تهران از دو روز قبل به این سو تقریبا کابوس محض است. یک جور زندگی نچسب زیر آسمانی به رنگ خاک، کمنور و آلوده که بدجور مایوسکننده است. ما تهرانیها حالا حال خوزستانیها، ایلامیها، کرمانشاهیها و سیستانوبلوچستانیها را خوب میفهمیم و با طعم گس دهان و حال چشمهای قرمز بهآبافتادهشان همذاتپنداری میکنیم.
البته زیر این چتر غبارآلود و آسمان غمزده فقط ما تهرانیها نیستیم که عذاب کشیدیم. بلکه همراه ما مردم ۲۵ استان دیگر هم که خاک به سر شهر و دیارشان شده است، به عذاب افتادند. به ما گفتند تا میتوانیم از خانه خارج نشویم و کارهای غیر ضروری را بگذاریم برای بعد، ولی انگار داشتند شوخی میکردند چون نهتنها همه کارمندان باید به محل کار میرفتند بلکه حتی دانشآموزان هم مجبور بودند به مدرسه بروند و هوایی را که سم مجسم است، به ریهها بکشند.
تصمیم جمعهشب کمیته اضطرار آلودگی هوا در تهران مبنی بر این که پایتخت تعطیل نمیشود و مدارس همچنان دایر است تقریبا شوکآور بود، چون در ساعتی که این تصمیم در تهران گرفته میشد شاخص آلودگی روی عدد ۲۶۷ که خیلی ناسالم است، میجنبید. حتی بعد از آن به روایت شرکت کنترل کیفیت هوای تهران بر میزان ذرات معلق کوچکتر از ۱۰ میکرون افزوده شد؛ تا جایی که غلظت این ذرات در ساعت دو بامداد به مرز ۲۰۰ یعنی شرایط بسیار ناسالم رسید.
از شش صبح اما معلمان و دانشآموزان که یک جماعت چند میلیون نفریاند، در هوایی بهغایت آلوده راهی مدارس شدند فقط با این دستفرمان کمیته اضطرار که بچهها به حیاط نیایند و در و پنجره کلاسها را نیز ببندند.
هجوم ریزگردها در آسمان اما هجومی نبود که پشت در و پنجرهها متوقف شود. دانههای ریز گردوغبار چنان موذیانه و ماهرانه سیر و سفر میکنند که حتی از ماسکهای سهلایه میگذرند و خودشان را به جهاز تنفسی میرسانند؛ آن هم ذراتی که توانستهاند در پایتخت رکوردی را که از سال ۹۴ پابرجا بود، بشکنند. به روایت شرکت کنترل کیفیت هوای تهران در این سال غلظت ذرات معلق کوچکتر از ۱۰ میکرون به عدد خطرناک ۲۵۲ رسیده بود که در ۲۴ ساعت منتهی به ۱۱ صبح دیروز یعنی درست زمانی که دانشآموزان به سمت مدارس حرکت کردند و مشغول درسخواندن شدند به عدد بهتآور ۳۳۲ رسید. اما چرا در این شرایط که تهدید سلامت کودکان و نوجوانان محرز است و به گفته متخصصان خطر بروز بیماریهای قلبی و تنفسی و علائمی همچون خسخس سینه و سرفه و تنگی نفس جدی است، بر حضوریبودن مدارس و دایرشدن کلاسهای درس تاکید میشود؟
حسابوکتابی که کمیته اضطرار آلودگی هوا با خود کرد این بود که از روز شنبه کمکم هوا مساعد میشود که البته این طور نشد و عصر دیروز یکتوده جدید ریزگرد وارد ایران شد و باز به جان مردم افتاد اما این مساله چرا پیشبینی نشده بود و چرا این ذهنیت به کمیته اضطرار داده شده بود که هوا بهتر خواهد شد؟
و اما چرا این همه بر حضوریبودن کلاسهای درس تاکید میشود؛ در حالی که تجربه دو سال تعطیلی مدارس به واسطه کرونا و رواج آموزش مجازی ثابت کرده که در مواقع بحرانی، آموزش از راه دور میتواند جایگزین تعطیلی باشد؟ آیا آنهایی که مخالف این کار بودند، میترسیدند برای تعطیلی مجدد مدارس، فتح بابی شود و دانشآموزانی را که به زحمت به مدارس آوردهاند، یک بار دیگر از دست بدهند؟ عمق این ترسها و نگرانیها قابل درک است و خورهای که آموزش مجازی به جان سواد دانشآموزان انداخته قابل فهم است ولی با یک یا دو روز تعطیلی، تعطیلی هم که نه، بلکه غیرحضوریشدن آموزشها اوضاع تحصیلی دانشآموزان بدتر از آنی که هست نمیشود ولی در عوض، زیست اجباری در فضایی بهشدت آلوده بدنهایی میسازد که زیر حجم سنگین ریزگردها آسیبهایی میبیند که صدایش بعدها بلند میشود.»
انتهای پیام